۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

"و فدیناه" ِ شما ؟!

درست یک سال پیش این جا صدای اولین ضربه های روی کیبرد برای ثبت -فقط و فقط برای خودش و دل تنگی هایش-را شنید و ثبت کرد(+) قرار نبود وبلاگ به معنای عام و تخصصی اش شود(+) و این قرار همچنان باقی است!
چندی بعد عزیزترین کسانم که بر گرد یارشان طوف می کردند و از شراب وصل می نوشیدند "ذبح " کردند آنچه که باید قربانی شود برای یار (+)
و...
فوقع ما وقع ...و شد آنچه شد و... الان این وقایع !
چندی پیش؛ از ذبح و اسماعیل وبلاگی ها گفتم(+)
چندی پیش فهمیدم سنگ زدن بر شیطان هم جرم محسوب می شود و مخل امنیت گویا !(+) (نا گفته نماند ما نه به جنس سنگ هایش ایمان و اطلاع نداریم نه به تعدادش و یا اینکه خورد یا نخورد؟:دی )
الحمد الله والمنة که به قول مولوی " در کف ندارم سنگ من ...با کس ندارم جنگ من " به مصلحت (تر) نظام است !
فکر می کنم برای این شیطان اکبری که من می بینم بشمار یک...بشمار دو....بشمار صد ... که هفت کم است !
وقتی تا بدان جا می روی که ستون را به چشم ببینی...و ایمان می یابی می توانی نشانه بروی...باید بایستی !بایستی و نشانه بروی...دستان را بالا بیاور نه آن قدر که عقب بیازارد و نه آن قدر که جلو را مانع شود !بالا که آمد...بخوان در قلبت "
و ما رمیت اذ رمیت ...و ما رمیت اذ رمیت ...و..."گویی بین میلیون ها سنگ زخمی که تو یکی ؛ بر ستون زده ای را می بینی ! حتی صدایش "تــَق" اش را می شنوی...دوستداری از اینکه شنیدی لبخند بزنی...شش سنگ دیگر در میان است عزیز !
بردار و بزن ...
گاهی در میان سنگ ها نشانه ها بد می رود و یا شاید کسی که نمی داند یا نمی خواهد بداند یا نمی تواند درک کند که خود خدا گفته که دوبار می خندم ...
باری برای انکه بخواهم عزیز شده ای را در مردم خوار کنم و عده ای مانع شوند
و باری دیگر که بخواهم عزیزم را عزیز کنم و عده ای سعی کنند عزیزم را خوار سازند..که قهقهه ام بر عرش و فرش هویدا می گردد...
نشانه ها که بد رفت ؛ تو شاید آسیب ببینی...سرت بشکند (+) چشمت آسیب ببیند(+) و یا بدنت کبود شود...یا...باز بایست که باید بایستی!
تو رو به روی یک ستونی (+ و +)و سلاح اصلی که توحیدش هست در دستانت...سنگ بهانه است و نماد...سنگ و ستون صرف را دیدن همان جاهلیت است؛ مسلمان شو! مسلمان ...اصل را بچسب و بایست ...مثل ابراهیم(ع) شاید اسماعیل(ع)شاید حسین(ع) و یا...زینب (س)
اینها روایت مکه و مشعر و منا و عرفات نیست...حتی روایت ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) هم نیست!
این ها روایت هر روزه من و توست !روایت این روزهای ماست که اسماعیلمان را ببریم...به قربانگاه بفرستیم یا حتی خود برویم...
این را یادت باشد :
"
و فدیناه بذبح عظیم" ..حکایت هر روزه ماست و "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاء" ...یعنی شاید شهادت؛شاید اسارت ...این خداست که رضای دلش این است که حسین (ع) اش شوی...یا زینب (س) اش!...رضی برضائک...تسلیم لامرک...لا معبود سواک...
پ.ن :
*)
شنیدم عزیزی ذبح کرد !(+) تقبل الله...حجت قبول مسلمان!
**)
سحابی ها(بخوانید وبلاگ ها ) هم محل تولد هم محل مرگ ستاره ها(بخوانید بلاگرها )ست ! (بشنوید)
***)
دیدی ابراهیم(ع)!؟(+)اسماعیلهایمان را می گویم(+) ...شرم از امة محمد(ص)(+) یا شرم بر امةمحمد(ص)(+

هیچ نظری موجود نیست:

بمب گوگلی غزه