۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

هــــــــــان ای ابراهیم!


ابراهیم (ع) هم اگر بود
این گونه که ما از پس این بت بزرگ بر آمدیم
بر نمی آمد
همینش اصلا مهم است
تبر بر دوش بت بزرگ نیست و ما در آتش !!

***
پ.ن :
*)
عکس پست وبلاگ...نقاشی روی دیوار اتاقم !اسکن نمیشد کرد...عکس گرفتم با دوربین گوشی..کیفیتش بد شد !:(
**)
همیشه همین طور بوده ام ..هیچ وقت خدا وضعیت بد جسمی از پایم در نیاورده.همیشه وضعیت بد روحی ؛جسمم را از پای درآورده...بالاخره روزی مثل این اسب؛نعل ها را رها می کنم ...می دانم
***)نمیشد همین جوری ...
نیت کردم..قرآن سبزم را در دستم گرفتم و تفالی زدم . آیات وعده الهی امید و چنان محکم بود که... 55 ,56 و 57 سوره نور...
****)
این روز ها خوشی گران است
"خوشی اگه گروونه
بخند
بخند و ارزونی کن"
...


۳ نظر:

خانم معلم گفت...

سلام عزیزم
کسی که قرآن در دست می گیره و به خدا امید داره حتی اگه روحش در آزار باشه و جسمش تاب کشیدن سنگینی این بار رو نداشته باشه باز میدونه که خدایی هست و دلش با وجود اون گرمه و اون وقت به جای این همه بی تابی و این همه سر در گمی فقط خودش و آرزوهاش رو به خدا می سپره که هر وقت لازمه آنچه که در حکمتشه رو عملی کنه و همیشه راضیه به رضای خدا ...پس دختر خوب خدا ... دل به دل خدا بده و منتظر باش تا آنچه صلاحت در اونه بر تو جاری بشه ...

مهاجر گفت...

سلام
نمی دونم چرا خیلی سخت می تونم برای بلاگری ها نظر بذارم
به هر حال نوشته هات رو تعقیب می کنم
این عکسی هم که گذاشتی خیلی جالب بود
کلی من رو برد تو حس

ناشناس گفت...

سلام
این گونه که ما از پس این بت بزرگ بر آمدیم بر نمی آمد
خيلي جالب بود اميدوارم هميشه چه به لحاظ روحي و چه به لحاظ جسمي سر حال و سرزنده باشيد. انشاالله ابجي دنياي مجازي ما هميشه شاد و خندون باشه و خنده و خوشي براش هيچوقت گرون نباشه.

بمب گوگلی غزه