۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۱, جمعه

سر اومد زمستون




چشم بر صفحه روشن و خیره کننده مانیتور داشتم... حرف های انتخاباتی را می خواندم , روزنامه های الکترونیکی را ورق می زدم ؛ پاسخ این به آن و آن به این ِ کاکایی و نامه به فرزند و داوود آبادی را خواندم ؛ تاسف خوردم برای فهم و شعور عده ای... در آمد 6 میلیاردی محض لودگی... خبرهای تو داغ ِ داغ است . اوضاع ایران نیز ...
ذهنم به هشت ؛ شایدم نه ماه پیش رفت ! وقتی دوست دوران راهنمایی ام که هم دانشگاهی ام شده و همسر ِ تازه بر گشته اش آن ور آبها به ایران امده؛ بحث داغ انتخابات را پیش کشیدند و او که با آب و تاب از عقیده همسر می گفت ؛ اینکه اگر خاتمی بیاید از لج او به احمدی نژاد رای می دهد.. اینکه دو دوره قبل به خاتمی رای داده ولی حالا...اینکه آن ور آب از ایران و ایرانی چه می گویند و... چند هفته بعد در دانشگاه ما شیخ صحبت کرد. بحث ها داغ تر و داغ تر می شد. هیچ گاه دوستان عمومی ام صحبت سیاسی ام را نشنیده بودند... یادم است یک بار عزیزی نگران این بود که مبادا آرم شهرداری زیر کار ارزشی اش بخورد ! چرا که اعتقاد داشت " سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما " پس بگو چرا اوضاع چنین است !!!!
از بین انان تنها او که مرا از قبل می شناخت با صراحت تمام در مقابل همه از من و رای ام و اوضاع مملکت سوال می کرد و من که هیچ گاه اعتقاد ندارم "مصلحت به پای حقیقت ذبح شود" ناگزیر به پاسخ می شدم... از احمدی نژاد می گفت ...از سخنرانی اش در جمع ایرانیان مقیم فلان کشور که همسرش آنجا بوده... از او طرفداری می کرد و انتقاد !
می گفت : کروبی ؟!! و شروع می کرد از کمبود های شخصیتی او صحبت کردن...و من گوش می دادم و گه گاه می خندیدم و حق می دادم ! به سادگی او در بعضی مسائل و... بحث خاتمی را پیش کشید ؛ حقیقتا حتی حالم از اینکه در این مورد صحبن کنم گرفته می شود ؛ خاتمی شخصیتی سوخته بود در ذهنم(در ذهن من نه کلا) ؛ اگر چه شاید حق مطلب این نباشد...و به درستی این نیست ؛ یک طرفه به قاضی رفتن است؛ایشان شخصیت برجسته در جهانند چه از لحاظ فکری و چه از لحاظ سیاسی اما....
او را برای همه فرصت سوزی هایش ؛ برای همه دست و دل بازی های بی جا در مقابل دین پرور بودنش که خشمم را می افروخت ؛ برای نایستادن هایش ؛ برای اینکه به تمام معنا یزدی است ؛ برای انکه دل بعضی انقلابیون ِ درد ِ دین دار را آزرده بود ؛ برای اینکه بی حد روشنفکر بازی در می اورد و برای اینکه...
بحث احمدی نژاد شد و الی ماشالله حرف و برهان و...
او حرف می زد و مدام سوال می کرد... و من هر از چند سوالی را مجبور به پاسخ بودم و گه گاهی بعضی سوالات را مشتاق جواب! کم کم دیگران گرد ما جمع شدند... نظرات زیاد شده بود وهر کس چیزی می گفت ( خدا را شکر و سپاس که در امیر کبیر تحصیل نمی کنم :دی ) انتقاد ها... گاهی حرف های نامربوط و بعضا توهین ها و مسخره کردن ها...
وسط این همه حرف های داغ سیاسی - مملکتی با صدای بلند گفت :
اگر خاتمی بیاید ؛ خودش را هم بکشد رای نمی آورد. کروبی را هم شخصا در لباس نقش دوم مملکت نمی بینم ( الهی قربان خدا بشوم که چه قدر رجل مملکتیمان در لباسشان جا می شوند که حالا نوبت به این بابا که رسید آسمان تپید ) نه اینکه بنده خدا...ولی خب خوشم نمیاد رای بدم بهش! دیروز صحبتهاشو بودی تو دانشگاه که... سرم را همراه با لبخندی آرام تکان دادم و ناخودآگاه لبم به نشانه لبخندی بیشتر بازشد ... احمدی نژاد هم که مطمئنا میاد
...رویم را از سمت چهره او برگرداندم به چند متر آن ورتر نگاه کردم...بچه ها دورمان بودند...جمع ساکت شد... و من هم !
دوباره پرسید : فلانی ! من واقعا نمی دوونم به کی باید رای بدم ؟ اگه اینا باشن شرکت کنیم ؟... آخه کی؟
می خواستم جواب بدهم ؛ دیدم نظرم را در مورد خاتمی که دقیقا گفتم...
برای کروبی هم ! نمی دانم "سوی چاره امد ز بیچارگی " ؟؟!! حقیقتا از صراحت و استواری بر نظر و ایمانش غبطه می خورم. کاش همه سیاستمداران مثل او بی آلایش و بی ریا بودند.کاش همه برآنچه که می گفتند ایمان داشته باشند و پای حرف خود بمانند...کاش!

کشور به صراحت لهجه او نیاز دارد! به کسی که با مردم سخن بگوید و واقعا بگوید!! آنچه که هست ..گاهی بی مصلحت اندیشی با مردمش سخن بگوید! بی آنکه پرده حرمت کسی کنار رود!
ساده است...شاید زیادی مردمی و ساده!

به نظرم اگر نگویم تنها کس باید بگویم جز معدود افرادی که پای ارزشهایش ایستاد و شاید دست برآورد و افرادی از یاران خود را نجات داد...به وضع جبهه دوم خردادی ها سر و سامان داد و...

ابروهایم را بالا انداختم و با صدایی ریتمیک از حالت تعجب به تاکید گفتم : حتما ! حتما باید شرکت کرد... اینکه تردید در شرکت کردن یا شرکت نکردن باشه که به نظرم به اوضاع مملکت و.. بر نمی گرده ؛ ضعف شخصیتی ِ طرفه !
وسط حرفم پرید و گفت : یعنی مردم میان واقعا؟ تو به کی رای میدی اگه اینا باشن ؟
با اطمینان و محکم گفتم : میان!....مکث کردم... آرام گفتم : اگه میر حسین بیاد اوضاع فرق می کنه!...اگه...
با تعجبی که انگار جن دیده گفت : میــــــــــــر حـسـیــــــــــــــن ؟!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
نه بـــــــــــــــــا بــــــــــــــــا ! اون نمیاد ؟ فک نکنم!
آره ! شاید! ولی اگه بیاد اوضاع فرق می کنه و....... بحث جدید آغاز شد !
اون روز خودم (حتی بیست درصد) ایمان نداشتم که میر حسین بیاید!ولی او را تنها راه چاره اوضاع فعلی می دانشتم... گزینه ای که حرف دارد برای گفتن !! مردی که همواره می ایستد... ساده است و انقلابی... درد دین دارد! از بطن جامعه است ! از میان فضای علمی کشور برخاسته...لااقل او را به عنوان استادی نمونه ؛ معلمی دل سوز و انقلابی در دانشگاه من می شناسندش ؛ اگر درصد کمی از دانشجویان فعلی او را به یاد داشته باشند.دیگر دلم برای دین جامعه ام نمی سوزد... عوام فریبی جز اعمال یومیه بعضی ها نمی شود... روشنفکر است اما به جای خود... از بام افتاده نیست به هر حال!!حد نگاه می دارد و حد می گذارد...قاطع است بی انکه حرمت بشکند.حرف می زند بی انکه پشت سر هم مافیا چینی کند.دروغ نمی گوید!! آنهم به ملت !! صادق است حتی اگر از شخصیتش مایه بگذارد...با نفت چند دلاری و تحریم و توهین و خم بودن کمر زیر بار فشار خارجی و در گل ِ اقتصاد ِ در هم پیچیده ِ مریض افتادن آشنا است . خنجر از پشت خوردن را چشیده ... یاری نداشتن جز امام راحل (ره) و امت را حس کرده .....یک آن یادم امد معلم ریاضی سوم دبیرستانم آقای *** با هیجان تمام می گفت : اگر امام (ره) پشت موسوی وای نستاده بود ؛( با حرکت خم کردن و شکستن مچ به طرف پائین ) موسوی با سر می خورد زمین و...دلایل در ذهنم پیچ می خوردند و می آمدند...
از آن روز چندین ماه گذشت که خبر کاندیداتوری تو را در کمال ناباوری شنیدم.
باور نکردم... گفتم پس می کشد ! برای گرم کردن جریان است ... جمعشان جمع بود کاندیداها... خاتمی...کروبی... میر حسین و به قطع احمدی نژاد... آقا گفت هنوز مانده تا انتخابات چرا این همه خبر سازی و...؟ راست می گفت ! دلم نمی خواست امدنت را باور کنم ! حیف تو برای این اقتصاد مریض..برای این اوضاع در هم پیچیده از جنگ سخت تر ...برای ...برای غربت در وطن !
من می دانم....میر حسین هم می داند حتما! که حافظه تاریخی امت ایرانی کم است ! چند نفر تو را و دست اورد های تو در جنگ را به خاطر دارند ؟آیا گذاشته اند به یادت بیاورند..بیست سال است که حتی تصاویر تو قطع می شود؛بیست سال است جبهه را نشان می دهند بی آنکه نخست وزیرش را نشان دهند... می فهمی میر حسین! بیست سال!!!؟...کجا یند شهیدان و امام (سلام الله علیه) که گواه تو باشد ؟ عند ربهم یرزقون اند ؟!!!!؟!!!
مگر بچه های هم سن و سال من ِ مثلا دانشجو چه قدر تو را می شناسند ؟... تو هم که.... نه جایی برای حرف مکتوب ِ روزنامه ای و نه... دل خوش سیری چند ؟
این وضع بچه ها و خانواده های مذهبی یا فرهنگی است تازه ! خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل !
ترسم از این است که به امار های این چند سایت تازه فعال شده ات دل خوش شوی بد تر از معین !!!!!
که تا چندین روز قبل از انتخابات مصر بودند در نظر سنجی هایشان یا نظرات براورده کارشناسی شده شان که : بعـــــــــــــــــله! دکتر معین نفر دوم لیست است... یک نبود به انها بگوید : برادر من! لیستت را سر و ته گرفتی !


میر حسین ! کمپینگ معین رفتی؟ بودی؟ دیدی؟ آن ورزشگاه که همایش بود...وقتی سرود "دوباره می سازمت وطن " را دختر و پسر دست در دست یکدیگر می خواندند ؟... ستاد های شاخه جوانان مشارکت را گشته ای ؟... رفتار زهره اشراقی ؛ بانوی محمدرضا خاتمی و نوه امام (سلام الله علیه) ؛ حرفهایش در مورد حجاب را دقت کرده ای؟
به دور شدن جو انقلابی و مذهبی از میان مشارکتی ها به بهانه جذب قشری اندک چه ؟... به کم رنگ شدن فضای دینی در میان جبهه دوم خردادی ها ....به....

باز گلی به جمال کروبی که نگذاشت در بعضی موارد به ناکجا ها برود موضوع!

دروغ ها را شنیده ای ؟ هاله نور را ؟ کشف انرژی اتمی دختر 16 ساله؟ یک میلیارد گمشده را چی ؟ خبر داری ؟ عوام فریبی درصدش چند است ؟ نه برادرم ! ارزان شده..خبر نداری ...شیخ می گفت : ماهی پنجاه ! بعضی ها 300 می دهند از جیب بیت المال ؟ بعضی ساده زیستند و به فرزندان دلبندشان می گویند مبادا چای بیت المال بنوشی وقتی به دیدن پدر می آیی و وزیر چندین میلیاردی دارند ... صبر کن..جمله حضرت امیر(ع) ضرب دارد در گوشم... چه بود... این را هم که ابوذر گفته بود...شنیده ای با ملت اسرائیل دوست شده ایم ولی در همایش ها دشمن ؟ چیزی از درصد خشم مردم دنیا قبل و بعد از این همایش اخیر شنیده ای ؟ اگر نبود مصالح بسیار آشکارا می گفتم که... شنیده ای از تصویب و طرح لایحه ها و... پیرامون حقوق زنان ؟ شنیده ای از روی بیکاری و برای گذران عمر به دانشگاه می آیم با جان کندن قبول می شوم به فرسودگی ذهن درس می خوانم که به وزیر کشورم دکتری بدهند و دو قورت و نیمم هم باقی باشد برای استیضاح ؟ برو عمه ات را استیضاح کن ! عددش نیستی !... راستی ! پیدا کردهای"پرتقال فروش" را ؟...شنیده ای ...سازمان برنامه بودجه هوتوتوو..رفت پی کارش...شنیده ای ستاره دار می شویم ؟ درجه بندی ؟
مهم نیست...هیچ کدام ! هشت سال...نه بیشتر...12 سال را خلاصه کردن کار آسانی نیست !
تو نه از جنس اصلاحاتی و نه از جنس اصولگرا... به قول خودت... مثل افسانه مردم یونانی... شاید هم افسانه مردم ایران شوی ...شنیدم که یکی می گفت : نکند شهید شود! شاید...شاید رنگ و بوی شهادت گرفته ای !حرف احمقانه ای است؛نه؟ چرا که تو برای ماندن آمده ای ... اما... من نا آشنا به این نور ها نیستم ؛ زندگی کرده ام با افرادی که چند روز بعد خبر شهادتشان را برایم اورده اند...دیده ام... من ناآشنا به نوری که در سیمای توست الان؛ نیستم ... خبر از این جا ماندن ندارد چرا ؟
****

پ.ن :
* اگر از الفاظ "آقای ..." استفاده نشده محض کوتاهی جملات..روانی کلام و مطابقت بر گفتار است نه خدایی ناکرده توهین به شخصیت بزرگواران.
**استفاده از لفظ " میر حسین " نه محض صمیمیت است ؛ نه محض تبلیغ ؛ نه استفاده ابزاری از احساسات و نه... در خانواده ما سالهاست خاطرات جنگ با او گره خورده!همه از او بدین نام یاد می کنند.لفظ پدر همیشه این بوده : فلان وزیر میر حسین ! کابینه میر حسین ! ....یا...استعفای میر حسین!
***اولین کتابی که من از ایشان خواندم.. اوایل دبیرستان ... کتاب " پنج گفتار" بود...هیچ وقت این عذاب وجدان یادم نمی رود که چرا او را دیر تر از خیلی ها شناختم.
****این نوشته از سر علاقه و تائید شخصیت جناب مهندس میر حسین موسوی است ؛ آنهم به قدر شناخت !نه توهین به کسی یا ضدیت بر کسی!ربطش به حکومت و حکم ولایی و طرفداری فلان مرجع حکومتی ندهید !بی زحمت البته!
*****از اینکه بلاگ دیر به روز شد شرمنده!
******هر نفر یک ستاد ؟!
******* فیلم ابتدای پست ممکن است هنگام لود شدن کمی طول بکشد. صبر بفرمائید لطفا ( می توانید مستقیما از این لینک مشاهده کنید)
******** برای جو دانشگاه خودم متاسفم!تبلیغ ِ صراحتا انتخاباتی بعضی ها (؟!!) کاملا آزاد است ولی اگر بخواهیم به واسطه انجمن اسلامی یا بسیج برای همایش میر حسین پوستری بزنیم در برد انجمن یا بسیج اجازه ای نمی یابیم و نهایتا این می شود که در برد انجمن علمی کامپیوتر پوستری زده شود و به عنوان دبیر علمی حرکتی صورت پذیرد.

********* آقای محترم! برادر مجاهد! جناب م.آ فرمودید در همایش که مشکل بعضی ها نه رنگ باختن دین است و اصول و نه استهاله آرمانهای انقلاب و... نمونه های بارزی برای تائید حرف شما وجود دارد؛کاری به بعضی ها ندارم..کاری به آن جماعتی که شما از آن گفتید ندارم..اما باید بگویم عقب ماندگی از قافله دین داران و آرمانخواهان انقلابی خود را جبران کنید که اگر نکنید محکوم به شکستید!
********** زمان خاتمی دیده می شد به عینه که اگر فردی از خانواده شهدا از او حمایت می کرد و یا سبغه او را می گرفت عده ای صراحتا به خود این جسارت را می دادند که او را مرتد و...بنامند.اگر همسر شهید همت با دو فرزند خود مقابل ساختمانی می آمد و خون شهید را گواه می گرفت که.. دیگر خاطرات آن شهید بزرگوار و آن فرمانده عزیز باید بدون پخش تصاویر و تعاریف همسر برگزیده می شد...اگر همسر گرامی شهید رجایی حمایتی ولو اندک از خود نشان می داد می بایست بعد از آن رد صلاحیت نمایندگی امت را به دوش بکشد از نظر آقایان....اگر... اگر چه همه اینها همان سالهای اولیه دوران ریاست جمهوری موفق یا ناموفق..کامیاب یا ناکام خاتمی بود ... نمی دانم این بار طرفداری یک فرزند شهید و یا خانواده شهید و آزاده و رزمنده و ایثارگر در نگاه آنان از میر حسین چه حبلی را باید برگردن کشید؟

*********** شاید کمتر کسی بداند که جمله " بسیج مدرسه عشق است " از گفته های میر حسین است! که تا همیشه تاریخ به حول و قوه الهی پایدار می ماند.
*********** سایتهای مرتبط :
http://www.mowj.ir/
http://www.yaarinews.ir/
http://kalemeh.ir/
http://www.mirhussein.com/
و...


بمب گوگلی غزه