۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

17آذر در دانشگاه شهید بهشتی چه گذشت ؟(تکمیل شده)

از وقایع روز دانشجو و انچه که این دانشگاه پس از سالها به خود دیده بود کمابیش مطلعند دوستان!دانشگاهی که حتی انقلاب اسلامی نتوانست ان را به صحنه تظاهرات و راهپیمایی و...به مانند سایر دانشگاه های اصلی تهران بکشد؛این روزها در آن واحد هم تولدی دوباره یافت!هم رشد کرد و به بلوغ رسید و اکنون در عنفوان جوانی یک تحول است!
(وقتی جز نوادر سوابق انقلابی دکتر ولایتی حرکت چند نفره در دانشگاه ملی سابق در زمان شاه ملعون ؛موقعی که دانشجو این دانشگاه بوده اند ؛است{البته ایشان این را رسما جز سابقه مبارزاتیشان می دانند} خود بخوان که چه بوده این دانشگاه !
البته ناگفته نماند پرت بودن و دور بودن این دانشگاه از فضای رفت و امدی بین شهری و در چشم نبودن به هنگام هر گونه درگیری و از لحاظ جغرافیایی(از ضلع غربی که پرتگاه و کوه است.از ضلع شرقی بلوار و... که پرنده پر نمی زند و رفت و امد مردمی ای نیست.از شمال که هر چه ساخته شده مال خود دانشگاه است و خوابگاه ها ؛از جنوب که دار الزهرا و سالن اجلاس سران و بعد در ادامه چندین سفارت خانه و...) در موقعیت خطرناک بودن بر همه این امور افزوده میشده(ناگفته نماند که در اوج بگیر و ببندهای سالهای 78 و... این دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بودند که تحصن و تجمع های جلوی اوین را برقرار می کردند اما در داخل دانشگاه هیچ جو سیاسی و...نبوده از ابتدایی که ملی بود تا حالا که شهید بهشتی شده)و صد البته فضای آرام و رمانتیک و سبز و وسعت دانشگاه و هوای پاک و...نیز بر جو آرام؛محیطی علمی و تحقیقاتی و به دور از هرگونه تشنجی می افزوده تا این روزهای سخت و ناگوار که بر هر مسلمانی سخت می گذرد چه برسد به قشر فرهنگی و علمی و فرهیخته مسلمان جامعه
و خلاصه تحولی عظیم در جو این دانشگاه به وجود امد که اصلا نفهمیدیم چگونه و چه طوری و چی شد اصلا ؟!
البته نا گفته نماند فارغ التحصیل این دانشگاه (مهندس موسوی؛دکتر شریعتی؛دکتر میردامادی و...) و احوالات این روزهایشان بی تاثیر در این تحول شگفت نبودند!
و خلاصه ان شد که دانشگاه ما رنگ چماق بدستان را رسما و علنا دید امروز...سه شنبه 17 آذر یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت(برای ثبت در تاریخ)
عده ای لباس شخصی از بیرون از دانشگاه با هماهنگی حراست دانشگاه از اتوبوس های خود پیاده شده و وارد خیابان دانشگاه می شوند
بنا بر گزارشات 2 اتوبوس بوده اند!
{{اخه برادر من!خواهر من!هرکی!میخوای کار کنی این قدرها نیاز نیست تابلو باشی؟به این آسانی آبروی بسیج و نظام را نبر!کمی پیچیده و مشکلتر کن لااقل که وقتی سراغ اتوبوسهای پارک شده می روی بگویند از کرمان و بومهن و...آورده اند!اصلا صیغه اتوبوس کشی جمعیت اوردن ..هیچی...خوبه.کی گفته بده.راحتی مردمه...وظیفه است.امکانات داریم؛استفاده شو می بریم؛خیلی خوبه اگر قرار است این امکانات در اخیتار مردم باشد پس در اختیار همه مردم باشد}}
بگذریم!
حدود 100 نفر از بیرون وارد دانشگاه شدند!بسیجیان دانشگاه به آنان پیوستند!عده ای از اساتید کرسی حقوق بشر!!!!!!دانشگاه وتنی چند از اساتید معمم به جمعیت انان پیوستند ؛بنابر گزارشات تمامی مسئولین دانشگاه آنان را همراهی می کردند از رئیس دانشگاه تا رئوسای دانشکده ها تا تمامی کارمندان و تمامی حراستیان و... نماز را در میدان اصلی دانشگاه با فرشهای پهن شده خواندند!به روایت شاهدان شکسته نماز خواندن عده ای جای تعجب و سوال بود که با مثبت اندیشی می شود گفت قضای نماز صبحش یا... بوده ؛سپس شروع به راهپیمایی از میدان اصلی دانشگاه به سمت دانشکده حقوق(نمی دانمم چرا بلافاصله حقوق؛نوک کوه!؟..خوش آب و هوا تر است؟:دی کمترین فاصله از میدان اصلی دانشگاه تا یک دانشکده را دارد ...به هر حال...)رفتند و شروع به شعار دهی کردند.در ابتدای امر چون همیشه میدان اصلی دانشگاه ما برای مسابقات ورزشی یا فرهنگی و.. از این جور مراسم ها که عده ای بیایند از بیرون با بار و پرچم و... عادی است برای دانشجویان توجهی را چندان جلب نکرد؛ ضمن انکه دانشگاه در روز سه شنبه نسبت به دوشنبه از دانشجویان کمتری -به دلیل واحد گیری و ارائه دروس- برخوردار است؛اما سردادن شعار ها و مستقر شدن دوربینهای حرفه ای چیز دیگری بود...چند دقیقه ای گذشت تا دانشجویان خود جوش و بدون هیچ هماهنگی در مقابل آن جمعیت گرد امدند(فیلمی که صدا و سیما پخش کرد زیر یک دقیقه بود...با دوربین حرفه ای ) که همین جمعیت خود جوش دو برابر جمعیت آورده شده به دانشگاه بوده!در حالیکه طی گزارشات جمعیت آورده شده به دانشگاه و بسیجیان و مسئولین و... به 150 نفر می رسید !و جمعیت دانشجویان که با هیچ برنامه ای برای راهپیمایی نبوده و تنها به خاطر توهین ها و شعارها و تحریک های انجام شده آمده بودند و جمع شده بودند به 350 نفر می رسیده!عده ای هم گفته اند جمعیتها 200 به 300نفر بوده!
کم هم نیاورده استفاده بهینه کردند از چوبهای پرچم!برای زدن!
زورشان هم در مشت و پاهاشان خشکیده بود ؛ تقویتش کردند
از بسیج کارکنان نیز دیده می شد در جمعیت گویا!
بنابر گزارشات در درگیرهای انجام شده اساتید!!دانشگاه دخالت کرده و جدا کرده اند و نگذاشته اند بیشتر از این ضرب و شتم ها ادامه یابد!(از این حرکت اساتید خیلی خوشم امد؛حالت پدرانه رفتار کردن بین دانشجوها و جلوگیری از زد و خورد و... :دی )
جمیعشان را به مقابل سلف مرکزی و دانشکده مدیریت و حسابداری برده و شعارهای "موسوی کم اورده" ؛ "مرگ بر ضد ولایت فقیه"؛"مرگ بر منافق" ؛" دانشجو حیا کن...موسوی رو رها کن "؛" موسوی,اوباما..پیوندتان مبارک" ؛"موسوی؛اسرائیل..پیوندتان مبارک"و... پرداختند(جالب انکه گویا شعار اتحاد نیز سر داده شد؛از کی تا حالا با ضرب و شتم ؛ اتحاد را حالی دانشجو می کنند؟){{بنا بر فیلمهای گرفته شده توسط دانشجویان گویا جمعیت شعار "اتحاد؛اتحاد...عامل ننگ و فساد"!!!!!!! را سر می دادند که تا کنون هر چه تلاش کردم نتوانسته ام بفهمم یعنی چی؟و یا درست شنیده نمی شود ؟ درست خوانده می شود؟ یا...؟به هر حال این شعار را در حاشیه می نویسم}}
شعار دهی از مقابل هم سر گرفت "مرگ بر دیکتاتور"؛"الله اکبر"؛"توپ؛تانک؛بسیجی دیگر اثر ندارد"؛"یا حسین..میر حسین "؛"دانشجو می میرد...ذلت نمی پذیرد"؛"دولت کودتا...استعفا؛استعفا"؛ و خواندن سرود یار دبستانی و..پرداختند.
این شعار دهی متقابل موجب تشنج در دانشگاه شده
هیچ دانشجویی تا کنون بازداشت نشده!
دانشجویان در مقابل دانشکده حقوق و در مقابل هم دو طرف به شعار دهی پرداختند!سپس هر دو جمعیت مسیرهای اصلی دانشگاه را طی کرده اند !
این درگیریها تا بعد از ظهر ادامه داشته
ناهارشان داده شد؛اتوبوسهایشان آمد و به دیار خود مسافران برگشتند.
این را فهمیدند که دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی جماعت اکثرا ؛عمرا اگر بلد باشد در گیر شود و بزند !با گربه ها و سگهای ولگردی( وگاها در اوج سرما و برف زمستانی به شدت گرسنه) که از کوه می آیند دانشجویان این دانشگاه طرح های مسالمت امیز ریختند ؛چماق به دست که استغفرلله!:دی
این که یکی موی سر پسران را در مشتهایش بگیرد و دیگری از دور جفت پا برود در شکمش صیغه چندم قانون اساسی وحشی گریتان است ؟کلا ها...یعنی...یک نسخه هم به ما بدهید؛لااقل بدانیم !
پلاکادر ها؛پرچم ها؛پوسترها و...ی یکسان در دانشگاه به تعداد فراوان نشانه مردمی بودن این حرکت است یا سازمانی(بهتر است بگوئیم نظامی یا سپاهی وقتی بسیج رسما اعلام می کند)بودن حرکت؟
اکثرا..یعنی قبلا ها پرچم ها با میله ای پلاستیک داده میشد بین مردم!چرا حالا با چوب ِقطر ِفلان داده می شود؟
17آذر چه مناسبتی برای راهپیمایی در داخل دانشگاه دارد ؟!
وقتی مسجد دانشگاه جای دارد به حد آن جماعت(البته قسمت برادران را دقیقا نمی دانم ولی گفته می شود دو برابر قسمت خواهران است) و خالی است ؛در این سرما بیرون نماز خواندن دقیقا نیت الهی و قربی وافر دارد.شک نمی کنم! سردشان شده بندگان خدا !هوای دانشگاه شهید بهشتی واقعا سرد است این روزها...زمین یخ است حتی اگر موکت و فرش پهن باشد .ها؟(اگرچه شخصا این قدر در فضای باز نماز خواندن به جماعت را دوست دارم که حد ندارد...حالا نماز جمعه باشد؛روز قدس باشد یا نماز ظهر عاشورا یا...نمی دانم اگر می بودم می رفتم نماز بخوانم یا نه؟اقتدا نمی کردم به یقین ولی )
بگذریم...
می خواستم از حراست هم تشکر کنم که حتی یک لحظه هم نگذاشت دانشجویان اکلاسهایشان را ول کنند و به شعارهایی که علیه شان داده می شود پاسخ گویند که علم اموزی شعار له و علیه نمی شناسد همی گویا حتی ! و از اینکه مامور حراست دانشکده حقوق درب ها را بست و... نیز تشکر کنم به نوبه خودم .حرکتشان آدم را یاد بابای مدرسه می اندازد!
که وقتی دانشجویان این حرکت را می بینند که دانشجویان مبحصو در دانشکده برای همراهی با دانشجویان بیرون از پنجره رو به خیابان دانشکده شعار می دهند؛ شعار می دهند "آزادی اندیشه...از پنجره نمیشه "
وقتی خودشان اصرار دارند بگویند بسیجی اند که چنین می کنند و چنان.بسیجی اند با لباس و جلیقه"بسیج ناحیه جماران"که در خیابان باتوم به دست مردم را می زند و گاز فلفل و اشک اور دارد و کلت به کمرش هست؛وقتی خوشان اصراری این گونه دارند ما نیز بر اصرارشان احترام گذاشته و از کلمه"بسیجی"و نه "بسیجی نما" و بوق و...اصطلاحاتی دیگر استفاده کردیم.اگرچه اصلا نمی پسندم و وعذاب وجدان دارم وقتی تایپ می کنم "بسیجی"!قرار نیست به خاطر اعمال عده ای؛ارزشی زیر پا گذاشته شود که!
دانشگاه یکی از بهترین و اساسی ترین محل تضارب آرا و بیان عقیده ها و...است.اگر بدون درگیری؛ضرب و شتم؛ خون و خون ریزی این عمل انجام می شد کار زیبایی بود تا بیان شود هر دو طرف(از خود دانشجویان خود دانشگاه و نه حتی دانشگاه های دیگر چه برسد به اتوبوس کشی و...) راهپیمایی کردند و"حرف "های خودشان را زدند و نه یکدیگر را !اصلا ضرب و شتم در فرهنگ دانشجو و دانشگاه جایگاهش کجاست؟
این پست بنابر روایت شاهدان و بنابر فیلمهای منتشر شده در نت نوشته شده اگر باید تصحیح صورت بگیرد و یا اشتباهی نقل شده و یا نیاز به تکمیل دارد و یا پیشنهادی برای نوشتن یک گزارش بی طرفانه هست ؛بنویسید!حتما ..لطفا
این پستها تنها مجموعه ای از نقل و روایات و فیلم هاست !چون خود شخصا شاهد نبوده ام صحیح یا غیر صحیح بودن ان بر عهده خوانندگان است!
لینک های بازتاب خبری دانشگاه ( + و + و..)
فیلمهای 17 آذر دانشگاه( + و + و + و + )(در فیلم دوم یکسری از تقابل شعارها داده می شود وقتی شعارهای "مرگ"متقابل می دهند!)
فیلم از جمعیت متقابل ندارم و گویا شیر نشده در نت که بتوانم در یک جا جمع کنم !یا هنوز شاید لینکش به خوبی منتشر و بالا نیامده!!اگر شده دوستان بدهند فیلم یا لینک را که قرار دهم !غیر از فیلمی که دوربین صدا و سیما گرفته است البته!نقلی از جمعیت های متقابل که کاملتر باشد نیافته ام!سعی شده فیلم ها و روایت یکجا جمع شود!
در آخر
جمله ای از مرجع عالیقدر آیت الله بهجت (ره) :
ما آمده ایم که با زندگی کردن ؛قیمت پیدا کنیم
نه به هر قیمتی زندگی کنیم!

۴۲ نظر:

حرف حساب گفت...

خسته نباشی سبز نازنین. ممنون که این گزارش کامل رو نوشتی.

Samaa گفت...

@ حرف حساب :
سلامت باشید.ما کاره ای نبودیم
ربطی به سبز بودن ندارد.این وبلاگ وقایع الاتفاقیه است و این پست شرح ماوقع
کامل نشده ها هنو :(
اصرار بود گزارش ابتدایی بده بعد کاملش کن از هیچی بهتره و...مام گفتیم باشه:)

Reza Farid گفت...

با سلام. کمی بی انصافی است دانشگاه شهید بهشتی (ملی سابق) را منفعل نشان داده اید. شاید از بی خبری تان است. چه کسانی بودند که در سال 1377 به جایگاه غیرقانونی شورای انقلاب فرهنگی اعتراض کردند و هفت نماینده دانشجویان که دانشجویان ممتاز دانشگاه نیز بودند به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شدند؟ برخلاف شما فکر میکنم دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی اهل جوگیر شدن نیستند. با فکر به میدان می آیند و وقتی بیایند با تشر میدان را خالی نمیکنند. بگذریم از نقش رییس با سیاست دانشگاه دکتر ندیمی که تلاش کرد گرووهای سیاسی درون دانشگاه بتوانند با یکدیگر تعامل کنند و نه جنگ. نتیجه اش همین شد که اوین از فریاد دانشجویان معترض این دانشگاه به بازداشت کدیور به لرزه در آمد، هاشم آغاجری در دانشگاه سخن از افیون بودن دین دنیامداران زد و سروش با امنیت کامل در این دانشگاه سخن گفت. مجمل گفتم حدیث مفصلش بخوان...

محمد گفت...

سلااااااااااااااااااااااام
خانم سما یک سر به وب خانم محتشمی بزن
یک اصفهانی از شما خواسته ازش عذر خواهی کنی
البته منم اصلا اصفهاتیم ولی ساکن تهران ولی با حرفات یکجورایی موافقم

Samaa گفت...

@ؤضا فرید:
سلام
نه من هم ذکر کردم که دانشجویان در بگیر و ببند ها نقش مهمی را ایفا کردند !
حتی همین دو ترم پیش چندین نفر ستاره دار شدند
یا...
هرگز نگفتم که اهل جو گیر شدن هستند؟چرا تهمت می زنید؟نیمی از خانواده خودم از همین دانشگاه است
تاکید من راهپیمایی و تظاهرات و درگیری و...بزرگ و عظیم و همه جانبه و نه برنامه ریزی شده توسط عده ای یا گروهی و نه سر مسائل عام مثل غزه و لبنان که مراسمی دولتی و حکومتی و سازمانی بوده.که از قبل تبلیغ و برنامه و اعلام و... و یک مراسم عمومی و کشوری بوده که البته ان کارها هم به نوبه خود عزیز و ارزشمندند!
اگر منظورم را دقیق بیان نکردم.شرمنده
راستی از اطلاعاتتان ممنون.ماجرای ندیمی را نمی دانستم

Samaa گفت...

@ محمد :
سلام
ای بابا!چشم.می روم.
همانجا هم توضیح می دهم.خوب است ؟
ممنون از اعلامتان.لطف کردید گفتید

مجنون جامانده گفت...

هو!!!
سما جانم را هزار بار قربان می روم!
سما جان با این پست و پست قبلی بر آن شدم که خاطره ای را برایت تعریف کنم.
سال 71 یا 72 به اتفاق شهید حاج داوود کریمی مدتی در زندان اوین بودیم .نمی گویم جایت خالی .چون اصلا خوش نمی گذشت .مخصوصا که من را با کپسول اکسیژن و حاج داوود هم درب داغون به آنجا بردند....سر آقای منتظری سلامت ماکه عددی نبودیم.
بهر حال روزها بین ساعت 10 صبح تا 11 برای هواخوری به حیاط می آمدیم .یکروز من و جانباز شهید سامانی که دوسال پیش پرواز کرد.مشغول صحبت بودیم چشممان به تپه مقابل حیاط افتاد و من پرسیدم اینجا کجاست که نرده دارد و ....ایشان گفت اینجا دانشگاه شهید بهشتی است و من قول می دهم که اصلا نمی دانند که این پائین چه خبر است ...دوست دیگری جمله ای گفت که حالا به حقانیتش رسیدم .ایشان گفت آقا سید مگر می شود دانشجو نفهمد در مملکتش چه خبر است ناسلامتی اینها نخبه های این کشورند و گفت روزی می رسد که فریاد اعتراض آنها در همین حیاط زندان هم شنیده شود.
پس دستان تو و بقیه دوستانت را می بوسم ..و امیدوارم که تو و دوستانت دروادی لایسمعون فیها لغوا ولاتاثیما الاقیلاسلاماسلاما باناز رحمان ورحیم سالم وسلیم ومســـــلم بمانید!
و بدان که:
با استعانت از خدای منان و وارثینش بر روی کره خاکی آرزوی ملت بزرگ ایران محقق می شود.
سبز باشی و آفتابی
اما سلام

بردیا گفت...

سلام
چطوری؟
حیف من دیر خبردار شدم جلوی حقوق درگیری شده وگرنه رفته بودما:دی
کلاس تربیت بدنی بودم که یکی اومد گفتش که آره اینطوری شده
یه فیلمم دیدم تو یوتوب

راستی مرسی که موقع عمو آمارباف دوربین رو برنگردوندی که از صورتم بگیری
من تو کل تظاهرات و تو تالار مولوی اصلا نپوشوندم صورتمو
ببینم ستاره دار شدم؟:دی

Samaa گفت...

@ مجنون جا مانده :
سلام بر زاده زهرا(س)
شما اول عیدی ما را بدهید !:دی ما یادمان نمی رود.گفته باشم...تا محرم نشده عیدی بدید(شمایل اعلام ضرب العجل) :دی
آن سالها که یادم نمی آید چه بوده!
از بین این عزیزان تنها شما جا مانده اید واقعا ها :(
خب من قبلا هم گفتم که بر سر موضوع آیت الله منتظری اختلاف نظر داریم !البته باز اهل تضارب آرائیم !ولی...
حاج داوود را شنیده بودم که وحشیانه برخورد کرده بودند.روز سالروز شهادتشان هم گوشه وبلاگ نوشتم برایشان اگر خاطر مبارکتان باشد...
جا قحط بود برای هم نشینی با این عزیزان شهید؟:دی
الانم هواخوری می دهند بهشان یک ساعت؟
آقای تاجزاده که پس از ماه ها(5ماه و خرده ای)تازه چشمش به ماه افتاده بود!!!!!
بروید خدارا شکر کنید و گله نکنید که اصلا خوش نمی گذشت :دی
خب این کامنت قشنگی می شود..

می دانی چرا سید ؟ چون من قبل از این ماجرادر این جا :
http://vaqayeh.blogspot.com/2009/11/blog-post_23.html
گفته بودم که رفتم به این نقطه...
جای قشنگ و صعب العبوری است در دانشگاه...یک پرتگاه خطر ناک دارد که باید مواظب بود..قبلش هم راه باریک و گل و شل است اگر باران باشد !
قبلش هم فاضلاب دانشگاه و مرکزیت آن است(البته با سرپوش :دی )
ولی حال و هوایی برای خودش دارد مخصوصا اگر قبلش بر سر مزار شهدا باشی و از آنجا بروی !
پس از اوین به صورت تپه ای با حاشیه ای نرده ای دیده می شود؟من فکر می کردم اصلا کسی که در حیاط است نمی فهمد که دانشگاه موقعیتش کجاست؟یا توانایی دید به بیرون را ندارد !
البته یک نفر در پست 16آذر کامنت گذاشته بود که تشریف برده اند اوین و صداها می رسد گویا!
نیستند شهید سامانی تا ببینند!:(
ولی یاران او که هستند!
آقا سید !ما هیچ کاره حسن بودیم در این جماعت ها !تنها نقش راوی و شرح ما وقع در وبلاگ "وقایع الاتفاقیه"بودیم.همین!سعی هم کردم بی قضاوت باشد!یعنی هرچه در نت روایت شده و موجود است را گرد آوری کنم.آنچه که شنیده ام را بگذارم..آنچه گفته اند را یکجا بیان کنم.
و البته رفع مظلومیت از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی کنم!
به دعایتان محتاجیم
یاحق

Samaa گفت...

@بردیا :
سلام
ممنون.شکر
جاماندید یعنی؟:دی
لینک فیلم یوتیوب را کاش می گذاشتید که اگر تکراری نبود و... دانلودش می کردم و می گذاشتمش برای اطلاع
آها.بلی.حضرتعالی تابلو تشریف داشتید با اون صداتون که داد می زدید :دی
نگران نباشید. هیــــــــــــــچ دوربین مرکزی تالار تحت نظر حراست گرفته اند :دی معروف می شید پیششون :)
والا این جور که تو فیلمها هست اکثرا پوشاندند!حالا شما را چه می شناسم من ..که بگویم در فیلمها بوده اید یا نه...
ستاره دار؟
حیف نیست...اعاده حیثیت کنید از خودتان.بگویئد کهکشان اش را بدهند.دست جمهوری اسلامی به خیرو برکت باز است..استغفرلله!:)
هر وقت کسی میگه ستاره دار و...یاد شازده کوچولو میفتم نمی دون چرا با اون ستاره اش :))

سعید گفت...

داستان پسر نوح را که شنیده ای حتما !؟
از خدا هدایت بخواه

hamraah گفت...

خر باش که در طریق ایشان به مثال هر کو نه خر است کافرش می دارند

ناشناس گفت...

غلام همت دردی کشان یک رنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند

ناشناس گفت...

نباید به جای اساتید حراست می امد جدایشان می کرد ؟

Samaa گفت...

@سعید :
سلام
بله شنیده و خوانده ام!
منظور؟
اون وخ اگر کسی همچو من پسر!!نوح باشد !شما آقا سگه اید نکنه؟

Samaa گفت...

@ همراه :
سلام
جمله دکتر نیست این جمله؟
پناه بر خدا...
انگار دستی است که عزم بر تکرار تواریخ دارد

مجنون جامانده گفت...

هو !!!
سماعزیز عارضیم به ارادت !!!!
1. عیدی دلم می خواست کتاب کویر که دوستش می داری را تقدیم کنم که چون آدرسی نبود باید صبر کنی بیام ایران ولی خواهر مومن من چه چیزی می توانم تقدیم کنم که لایق سرکار عالیه باشد.هر چه تقدیم کنم باز می شود حکایت حضرت سلیمان و بدبخت وبیچاره مور (سیدامیر)با یک پای ملخ.ولی یک دعا برایت می کنم. که همیشه سالم و تندرست و موفقیت همراهت باشد.
2.ببین اینو من نگفتم که بگید ما مردا همش دنبال ایراد از خانمها هستیم
مریم بانو می گه سما پیغام گذاشته و یه سئوال ....کرده اونوقت نه ایمیلی نه چیزی گذاشته .ومن جواب دادم شاید پیش خودش گفته سید تو روزنامه کیهان آگهی می ده و خودش رو معرفی می کنه.بقول خودت:D.
بقول شهید آوینی نام و نشان سنگینی های دنیایی هستند و...
و من می گم اسم و فامیل آدمها مثل شماره ماشین می مونه که بدرد جریمه نوشتن پلیس ها می خوره...
ولی از آنجاکه من و مریم بانو با سرکار عالی عهد مودت بستیم و این عهد تا دم در جهنم که تو و مریم بانو ازمن جدا می شید و می روید بهشت.... استوار است بقول فرنگی ها ok.
پسر گل حاج د....ک... منو به اسم سید امیر می شناسه ولی ایمیل بدهید بیشتر برایتان می نویسم
3.سبز باشی و آفتابی
اما سلام

Samaa گفت...

@ ناشناس دوم:
سلام
خدا خیرت بدهد مومن خدا..همین که حراست این دانشگاه به جان بچه ها نیفتاده یعنی خودش یخیلی دست مرضاد دارد !چی خیال کردید؟
این نشان از شجاعت؛دلاوری؛دل سوزی؛درایت و...اساتید مومن این دانشگاه دارد اما که جایش شکرش باقی است که در خیل ا.ن ها و کردان ها چنین اساتیدی هنوز یافت می شوند

Samaa گفت...

@ مجنون جا مانده:
ارادت داریم سید !
ایمیل هم چشم...آها الان مشکل اینه!؟
خب سید قبول..ولی من از کجا بدونم وقتی میاین ایران من آزاد؛زنده یا سالم باشم؟
البته با این دعا انشاءلله تضمین راهم باشد :دی(شمایل سوءاستفاده از خدایی خدا و دعایی که استجابتش می کند بی گمان)
میایم وبلاگتان.مریم بانو با من :دی
التماس دعاء

حزب اللهی (میرنامه) گفت...

سلام
از مطالب شما استفاده کردم و بهره بردم.البته بقیه را آف لاین می خوانم.
شما را لینک کردم
یا حسین میر حسین

Samaa گفت...

@میرنامه:
سلام
خواهش می کنم.
ممنون

محمد مهدي گفت...

سلام و عرض ارادت خدمت سماء خانم
بدون شك شايسته و برازنده سركار خانم كه خبرنگار خبره اي بشين، انقدر اين دو روز را و البته موارد قبلي را به زيبايي گزارش و ترسيم و بعضا تحليل كرديد كه اين شغل برازندتونه. نمي دونم حالا چي مي خونيد ولي خوب هر چي كه باشه افزون بر اين فعاليت هاي شماست و ارزوي ما موفقيت و سربلندي سركارعليه در همه ي موارد است. چرا كه ابجي گل ما هر روز با طرح عقايد و نظرات شجاعانش دوست داشتني تر مي شود.
از حضور و ابراز لطف تون به مطالب و بهتر بگم اراجيف بنده سپاسگزارم. سوال از سادات بودن بانو كرده بوديد كه بايد بگويم با شرمندگي خودم سربار و دستاپاگيري براي خانواده ام. و قسمت نشده است وبال گردن ديگري نيز باشم. اما داماد و خواهرزاده هام از ساداتند كه متاسفانه من به تيزي شما براي عيدي گرفتن در اين روز نبودم ولي خوب انشاالله يه وقت ديگه.
موفقيت و سربلندي شما ارزوي ماست.
در ضمن سماجان با خواندن جوابت به سيد امير و اختلاف در قبال ايت الله منتظري برام شنيدني شد. دوست دارم بشنوم در وقت مقتضي اميدوارم اختلافي نباشد خوب اگر هم بود كه دلخوش مي كنيم به مشتركات ديگر
بدرور

ناشناس گفت...

سلام خدا قوت اگه من دانشجوی این دانشگاه هستم و هر 2 روز 16 و 17 را در دانشگاه بودم میتونم با قاطعیت کامل بگم 60 در صد خبرایی که دادن اشتباه بوده!!!40 در صد هم برای دلخوشی شما گذاشتم!!!و بدان
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند!!!!

Samaa گفت...

@ محمد مهدی :
سلام آقای سامع!
دانشجو خبرنگاری که نیستم.حقیقتش دروغ چرا فکر کنم این گزارش پر از اشکالات دستوری و نوشتاری و خلاصه پر از اشکالات است چه برسد گزارشی در حد و اندازه خبرنگاری!!!
استعدادش را هم ندارم یعنی ها:دی
می خوام برای ی کسی چیزی را(غیر علمی و مباحث درسی و...) توضیح بدهم از یک جا شروع می کنم نمی دانم مثلا در اِن دقیقه چگونه توضیح بدهم !؟ که از این شاخه به ان شاخه نشود..طرف کلیت دستش بیاید..جزئیات واضح باشند و..خلاصه که..
این تعریف لطف شما را می رساند و شرمندگی ما را بیشتر می کند!
رشته تحصیلی ام هم خبرنگاری نیست جنای سامع بزرگوار!اونایی که میرن خبرنگاری(غیر ازدانشکده های وابسته به صدا و سیما یا سازمان تبلیغات) نمی دانم چرا می روند واقعا؟جایگاه یک خبرنگار آزاد و صادق و صریح الهجه در این مملکت چگونه است ؟
بگذریم...
حضورمان و عرض ارادت و سلام به شما که واجب است..برای سادات بانو هم..یعنی یک لحظه ماندم که من احمق اصلا به چه اجازه ای همچین حرفی زدم:((
شرمنده به خدا!..یعنی الان عذاب وجدانی دارم که نگوئید ونپرسید...آقای سامع تو رو خدا حلال کنید :( اصلا قصدم جسارت نبود!
نه والا این سادات بلاگر که انگار نه انگار...هی میگن عیدی ات محفوظ؛عیدی ات محفوظه!نمی دن که!:دی
این خانم محتشمی پور که اصلا به روی مبارکشون نیاوردن که هم خودشون هم همسر گرامشون هم فرزنداشون که نگید طباطبایی اند..این سید محسن هم نیستند گویا و سر نزدند..آقا سید امیر هم گفتن میدن هر وخ بیان ایران..تازه قول هم گرفتیم.صندوف امانتمون رو هم شماره دادیم :دی
مریم بانوی خودمون هم گفتن محفوظه..خلاصه هنوز نقدا چیزی دریافت نکردیم..همه قولی و قراری است!دلتان نسوزد :دی
نه چی ی وقت دیگه.همین امشب من از یک نفر طباطبایی عیدی گرفتم.غدیر وقت نمی شناسد..تا محرم نشده بگیرید فرصت دارید...وگرنه پس چی؟برید از سوهر خواهر گرام(تازه بچه هاشون هم حسابن..باید بدن به دایی :دی) بگیرید..من پشتتونم..برید جلو عیدی تونو بگیرید :دی
جوابم به سید امیر سر قضیه جناب منتظری را فرمودید؟
بله.اتفاقا دیدم که شما هم لینک دادید.البته گفتم شاید سر قضیه دلاوری های ایشان مربوط به ظلم ها و حوادث اخیر است.گویا چنین نیست.بله؟
خب..والا..بذارید..گلومو صاف کنم :دی
بله خب !اختلاف نظر داریم آقای سامع!
البته این اختلاف نظر مبنی بر تائید هجوم های وحشیانه ای که به بیت ایشان شد و بی حرمتی های عده ای نا مسلمان به ایشان و زد و خورد ها نه تنها نیست.بلکه گفته ام که به هیچ وجه چنین برخورد هایی با یک مرجع تقلید ..حالا کار به نوع نگرش و موواضع و سوابق و.. ایشان ندارم.به صرف مرجع بودن.حرمت ایشان بر مسلمین واجب است و مراجع باید در حصن حصین احترام و حرمت باشند و وظیفه جمهوری اسلامی حفاظت از بیت مراجع و برخورد با سارقین و هجوم اوردنگان است که گویا این وسط به قول فیلم آژانس شیشه ای گوشت قربانی هایی نظیر سردار شهید حاج احمد کاظمی که ایشان نیز از حامیان و مقلدین آقای منتظری بودند پیش می آید.بگذریم
البته همچنان می گویم اختلاف نظر و عقیده دارم و اصرار هم دارم که وجود دارد چنین اختلافی...بر سر ایشان؛ سابقه ایشان و یکسری حواشی وموضع گیری های سابق و موضوعات مطرح شده و ...
که اگر جا بود و فرصت حتما یا شخصا و یا در این جا توضیح می دهم که چرا و چگونه اگر بخواهید!
اینجا مجالش نیست بزرگوار
بله!جذب حداکثری و دفع حد اقلی است موضعمان :دی

Samaa گفت...

@ ناشناس:
سلام
برای دلخوشی تان نظرتان را منتشر کردم
نه اسمی..نه رسمی..نه آدرسی... وقتی مثال نقض بیان می شود...چیزی می نویسند که قابل استناد باشد !
یکی بیاید با عنوان ناشناس بگوید من دانشجو این دانشگاهم!وهیچ نقلی هم نزد و نشانه ای هم نگوید که آدم بداند بله.دانشجو این دانشگاه است!!مثلا فلان قسمت ماجرا را ریزتر بیان کند یا نمونه ای گوید که بفهمی بله.بوده !...کاری ندارد چنین ادعایی
از ان ضایع تر اینکه بیاید بدون هیچ سندی و مدرکی..لینک فیلمی و یا نقلی..بگوید اصلا چنین چیزی نبوده.البته باز خوشا به انصافتان!ممنون.خوشم امد از این حد انصافتان.دست مریضاد
من تمامی نوشته ام با لینک فیلم همراه است آقا/خانوم!اگر حرفی زده شده بنابر فیلم..با ارائه فیلم بوده و در واقع توضیح فیلم بوده... ضمن آنکه تعدد روایات و وبلاگ ها و سایتهانیز چنین می رساند.می توانید اگر خسته نمی شوید سرچی کنید تا ببینید این گزارش در واقع گزارش متعادلی بر جمیع روایات و فیلمهاست.
16 آذر که همایش انجمن خودم بودم..بنابر این قسمت را چرند گفتید!
نکنه شمام سنداش کتبا موجوده؟:))
17 آذر هم بگوئید چگونه بوده؟با ارائه فیلم یا عکس یا...نه بیائید بگوئید نبوده..خسته نشید ی وخ این همه موثقید؟:دی
اگر لینک فیلم دارید برای تکمیل گزارش بدهید قرار می دهم!
ضمن انکه سپاسگزار نیز هستم که در تکمیل این پست و گزارش کمکی شود.فرق ندارد از چه طرف...ولی مدرک..فیلمی بدهید..من ببینم فیلم را توضیح فیلم مثل نوشته پست می کنم و قرار می دهم
به جای توسل به شعر ؛آنچه که باید ارائه دهید
لاف کم زن که نبیند رخ خورشید جهان
چشم خفاش که از دیدن نوری ؛کور است
(امام خمینی (س))

میرنامه گفت...

سلام ... خوب شد یادآوری کردید. متاسفانه لینک اصلی فایل صوتی فیلتر است و ما هم فراموش کردیم آنرا دوباره آپلود کنیم. پس از آپلود(اگر توانستم) لینک را در وبلاگ قرار میدهم.
ممنون

Samaa گفت...

@ میر نامه :
سلام خواهش می کنم
علاقه مند بودیم که بشنویم

مهاجر گفت...

سلام بانو
ما همچنان خواننده ایم ولی بلاگر تنبل است و نظرات را منتشر نمی کند. این هم جا بود وبلاگ زدی؟! :دی
راستی! آن وقت ها که دارالزهرایی نبوده است. درست کروکی بکش بانو
ببینم! تو هم دارالزهرا می آیی؟ نشونی بده ببینم می تونیم از نزدیک با هم آشنا بشیم
در باره بسیجی و آن چماق به دستی که امروز به نام بسیجی بر فرق مردم می کوبد باید بگویم که ای کاش بعد از جنگ تلاش میشد نام بسیج در خاکریزها بماند و به خانه ها نیاید و لوگوی روززنامه نشود و نشود آن چه که شده است که امروز هر چه می کشیم از آن تخم منحوسی است که دار و دسته هفته نامه پیام دانشجوی بسیجی کاشته اند.

میرنامه گفت...

مجددا سلام
ممنون از نظراتتون. استفاده کردم. حدود 4 دقیقه از اون فایل صوتی رو در همون پست قرار دادم که می تونید بدون فیلتر دانلود کنید (یکی دو دقیقه بیشتر دانلودش طول نمی کشه).
در مورد آر اس اس چیزی نمی دونم.
در مورد بحث سیادت، این مطلبی که گفتید اطلاع نداشتم، چون استدلال های طرف مقابل را استدلال نمی دانم. ولی فقط بخاطر جالب بودن آن برای خودم، عکس شناسنامه رهبری را قرار دادم.
البته به نظرم این چیزها مهم نیست. مهم حال فعلی افراد و عملکردهاست که متاسفانه بعضی ها از عدالت و ولایت افتادند و ظلم ها نمودند.
والعاقبة للمتقین

Samaa گفت...

@ مهاجر :
سلام
بابا لابد سرور تو با بلاگر مشکل داره..سرویس به این خوبی... آخه قرار بود ی جای دنج برای حرف زدن باشه.قبلا ها!!کمتر بلاگر ایرانی میومد تو سرویس خارجکی وبلاگ میزد...ترجیحا سرویس های فارسی بودند که اتفاقا خوب سرویس می دادند و زود لینک می شدند..زود گره می خوردند به هم...هم مجازی هم حقیقی..ما خواستیم چنین نشود که به لطف حاکان یوهویی همه ریختند تو سرویس های خارجکی و... اینا دیگه :دی
اون وختا؟کدوم وختا؟مگه مال چه سالی هستی تو بابا ؟:دی چینی حرف می زنه انگار دور از چون از موزه دزدیدنت آوردنت تو نت :دی
کروکی شهید بهشتی رو ؟ خب اجلاس سران رو که می دونی؟...ما شمالشیم :دی
از بعد از ماه مبارک خیر...سعادت حضور نداشتم و خیلی هم ناراحت بودم.چشم خواستم بیایم اعلام همگانی می کنم...:)
نه با این موافق نیستم بسیج در خاکریز ها می ماند!بعله!اصالت بسیج چرا...در همین حال و هوا باید باشد و نه انی که امروز هست ولی اگر معنای این حرف نکشاندن خاکریز ها به میان جامعه و درون جامعه است.موافق نیستم..جنگ که همیشه تیر و ترکش و تَتَتَق نیست که مومن خدا!
بعد از جنگ و سینه سپر کردن مقابل گلوله ..سینه های همین بسیجیان امام در مقابل تهمتها سپر شد...اگرچه گروهی به مانند سردار حاج داوود کریمی و مثله بودند که به انزوا برده شدند نه رفتند!بردنشان !چه کسانی؟کسانی که امروز داعیه دار سپاه و بسیج اند!کسانی که رسما در زمان امام از سپاه به دستور امام اخراج شدند و امروز فرمانده کل بسیج!از این مستقیم تر بگویم؟!؟... اوین همو که دیدیدم بهت میگم :دی
عده ای سینه شان را در مقابل تیرهای دیگر که جنسشان فرق داشت ولی تیزی اش همان بود گرفتند!
بسیج تعریف دارد..محتوی دارد
اینها دیدند اگر با همین محتوی پیش بروند مردم به سمت افرادی می روند که اینها نمی خواهند..ریخت را گرفتند..قالب را گرفتن از درون تهی کردن..به قول آیت الله امجد با دعای ندبه مغز بسیجی ها خوردند! از تفکر واقعی دور شدند و این شد که بسیج اقایان!تجاوز می کند..زن می زند...افتخار هم می کند..به قول یکی از همین ضاربین و وحوش :جنگ است دیگر !!!!!!!!!!!!
و به قول بسیجی های دانشگاه ما !!! :
اتحاد..اتحاد...عامل ننگ و فساد!!!!!!!
پیدا کن پرتقال فروشی که در اتوبوس شعار اموزش داده به اینها..ظاهرا اتوبوس تو دست انداز بوده...یارو سرش خورده به سقف..نفهمیده چی شد شعار :دی
بگذریم
حالا دقیقا نفهمیدم منظورت از این نظرت چه بوده؟

Samaa گفت...

@میرنامه:
سلام
به وبلاگتان می ایم و می گویم
بله.انشاءلله

محمد مهدي گفت...

سلام و سلام
ديدم كم پيدا و كم كار شدين. اومدم عرض سلامي داشته باشم.

قائم مقام گفت...

باسلام
از نوشته ات لذت بردم
احمدی نژاد هیچ نظری درباره رهبری ندارد!
او تنها یک بار درباره رهبر فقید انقلاب صحبت کرده است!
ترجیح دانشگاه کلمبیا بر ولایت فقیه!
دروبلاگ ببینید

خدارحمی گفت...

متاسفانه نظام جمهوری اسلامی که با آنهمه تلاش و مجاهده و شهید و ... به بار نشست و از بسیاری مشکلات بزرگ و کوچک عبور کرد٬ مدتی است با بی خردی و سطحی نگری عده ای تندرو٬ بی گذشت٬ کم تجربه و نالایق٬ از هر طرف مورد هجوم قرار می گیرد و ظاهرا هیچکس هم نمی خواهد فکری بحالش کند و منافع شخصی و گروهی اش را ترجیح می دهد.

اگر این خواست دشمنان نظام است آیا دوستان نمی توانند یا نمی خواهند با کم توجهی به پست و مقام و منصب خود٬ و با اصل قرار دادن نظام٬ حرکتی خلاف میل دشمن انجام دهند.اگر ما با خودمان اینگونه رفتار می کنیم دیگر نیاز به دشمن نداریم.

مریم.ب گفت...

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
.
پیر سبز بزرگ
مرجع بی مثال
آزادیت مبارک

نگران(فراری از خود سابق) گفت...

(خصوصی)سلام سما خانوم
بابا کجایی شما.... پاشو بیا یه چی تو این وبلاکت بنویس دوستهات رو از نگرانی در بیار...الان دو هفتس هیچی ننوشتی هر جا رفته بودی باید تا الان بر می گشتی دیگه ....من پشیمون شدم اصلا برای آخرین امانتی خانم باستانیم مزاحم شما نمی شم فقط تو رو خدا بیا یه چی اینجا بنویس من دلشوره ی بدی گرفتم هی فکر می کنم گرفتنتون..

محمد مهدي گفت...

سلام خوبين
نگران ابجي مون شدم ازتون خبري نيست

نگران(فراری از خود سابق) گفت...

(خصوصی)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
خدایا داری میبینی من نذر کردم خداها....این که بنده های خوبتن با اینا دیگه چرا خدا

نگران( فراری از خود سابق) گفت...

(خصوصی)سلام خدمت حضرت سبزِ مرید (و مرادِ) امام... سین میم الف
امیدوارم با دیدن دو باره ی کامنتهای من حرصتون نگرفته باشه ....راستش تو این چند روزه چندتا از عزیزان و آشناهام فوت کردن ...خلاصه تو این یه هفته یا تو بیمارستان بودم یا تو تشییع جنازه و ختم یا تو هیئت....آدم نگران میشه دیگه ....شمام که قربون برم خدا رو آسمون سرخ میشه یه جوری دختر شهید می بینیم یه جوری از بغل مزار شهدا رد میشیم یه جوری روضه ی حضرت زینب و حضرت رقیه گوش میدیم یه جوری....خلاصه نگرانیت ما رو رها نمی کنه....راستی سما خانوم کجایی بابا مریم خانومت شرابخونش رو دوباره راه انداخته....پاشو بیا واسش کامنت بذار و براش خواهری کن....البته ایشونم مثه شما آخرش من رو نبخشید ...پناه بر خدا چیا که در مورد من فکر نمی کرد(خدا آبروی هیچ کس رو جلوی کس دیگه نبره)...به گمانم شمام باید اینجوری در مورد من فکر کرده باشی ....ببین برا اینکه خیالت رو راحت کنم که از طرف من هیچ خطری تهدیدت نمی کنه به حالی که آقام اباعبدالله موقع دفن کردن 6ماهش داشت قسمت میدم که هیچ جوابی به این کامنتها ندی(البته بعید می دونم که علاقه ای به این کار داشته باشی ولی شاید محض ادب بخای اینکار رو بکنی) برا من همین که یه چیزی اینجا بنویسی و بفهمم که سالمی و مشکلی برات پیش نیووردن کافیه اون موقع منم دیگه میرم پی کارم و دیگه مزاحمت نمیشم(امیدوارم اینجوری باورتون شده باشه که قصد جسارت بهتون رو نداشتم)...وای خدا روز هشتم محرمه...روز ذبح عظیم آقام امام حسین ...چه حالی داشت اون موقعی که جوونش رو جلو چشماش تیکه تیکه می کردن....و قطعوه اربا اربا....نشست بالا سرش.... سر علی رو در آغوش گرفت لخته های خون رو از گلوش در اوورد در آغوش پدر آرام جان داد ....ولی عصر عاشورا .....من بمیرم برای اون آقایی که دیگه کسی از اصحاب نبود که سرش رو در آغوش بگیره ....وای وای....ببخشید خانم ...من اصلا روزای نزدیک عاشورا حال درستی ندارم....خدایا به اون بدن تیکه تیکه شده ی علی اکبر هیچ مشکلی برای این خانم پیش نیومده باشه و هرچه زودتر دوباره شروع کنه با سلامتی تو این وبلاگ به نوشتن

Samaa گفت...

@ محمد مهدی :
سلام آقای سامع!
نبودیم بزرگوار
عارض می شویم خدمتتان بعدا البته اگر عمری بود و فرصتی
حقا که صحیح گفتید.نمی دانم مثل این آقایان مسئول و حاکم مثل کودکانی است که با خون دل و دقت از شنهای ساحل برجها بنا می کنند و سپس با خنده آن را ویران می کنندو اگر چنین نیست پس چرا داد نمی ستانند و بر ظلم نمی تازند اگر خود جلوه ظلم و ظلمت نیستند؟
بگذریم
ببخشید بابت نگران کردن

Samaa گفت...

@ قائم مقام :
سلام بزرگوار
رهبری؟او هیچ نظری پیرامون اسلام ندارد جز ملیجک شدن و مسخره کردن ارزشها و...اگر مصلحت باشد که شو ِ ارادت امام حسین (ع)راه بیندازد دهه اول محرم ماه که سهل است ؛یک ماه دستور می دهد خودش و هیئت دولتش سیاه پوش شوند(سال قبل) و اگر ببیند تاثیر ندارد با پیرهن سفید و کت سفید حتی تاسوعا می آید و هیئت دولت هم با خودشان(آقای حداد عادل هم جز زمره این نمایش رفته اند گویا... کت سفید و... انگار عید مسلمین است و عروسی فرزندشان!!!)...انحصار طلبی ارزشها ؛زیر پا نهادن مقدسات و باطن آنها و نه تزیور و ریا ..گویی که ایشان مادر وازه های مقاومت و ایثار و انقلابند و خود فرزند انقلاب!!!حال زمان انقلاب چه ضربه ها که نزده اند به امام و دانشجویان خط امام بماند!
بگذریم...
کار از این حرف ها گذشته مومن
ممنون
سر می زنم

Unknown گفت...

آیت‌الله منتظری پدر انقلاب اسلامی فرمودند: 
حفظ نظام مقدمه ‌است برای حفظ و انجام دستورات اسلامی. اگر بنا باشد به بهانه حفظ نظام، اقدامات ضد اسلامی انجام شود، نه نظام خواهد ماند نه اسلام
بسیجیها برادران و پدران ما هستند ‌ای برادر بسیجی‌آیا وجدانا شما قبول دارید رفتار شما به مردم مسلمان ما، رفتار اسلامی هست
چطور این جمهوریه عزیز اسلامی ما دو‌ام خواهد آورد وقتی‌رفتار دولت با مردم مسلمان ما کاملا غیر اسلامی هست

بمب گوگلی غزه