۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

حمد مر خدا را !


خبر آزادی بلاگر فعال عرصه دنیای مجازی؛ دانشجوی دکتری خانم سمیه توحید لو را وقتی شنیدم!..نفهمیدم چند بار پشت سر هم خدا را شکر کردم..
بعد از دو ماه و نیم این اولین آرامش عمیق دلم بود!شاید بعد از حرم مولا (ع) این اولین لبخند از عمق وجودم بود!...سمیه را از طریق بلاگش می شناسم!با دست نوشته هایش آشنا بودم!اگرچه گاها با هم اختلافات نظری و فکری شدید داشتیم که بعضا به دعوا(و واقعا دعوا وقتی می گویم دعوا) می انجامید. و این دعواها لزوما مستقیما به سمع و نظر سمیه نمی رسید.بعضی موضع گیری هایش؛بعضی افکارش و بعضی نظرات تندی که به طور مثال من حقیقت می دانستم ولی بنابر جو؛ بیانش را صحیح نمی دانستم! اما خب او و قلم او را به عنوان یک بلاگر قهار دورادور ستایش می کردم.قدرت جذب مخاطب قلمش را هم همچنین!اختلافات فکری و نظری موجود بینمان باعث ایجاد نفرت یا کدورت خاطر عمیقی نمی شد ! البته نباید فراموش کرد که جر و بحث و دعوا های کامنتی و نتی و چتی و...بین بلاگر ها یک اصل رایج است و اصولنش را اگر بخواهید در واقع عادی است(این را هر بلاگری تائید می کند)و دنیای ارائه نظر یعنی همین!دنیایی که برای شنیدن نظر مخالف گوشی برای شنیدن و برای بیان نظرات دهانی برای حرف زدن و محیطی برای نوشتن داشته باشی یعنی همین!!...
در خیلی از مواقع موضع گیری هایمان 180 درجه متفاوت بود و جالب آنکه هر دو طرف بر نظر خود دورادور پافشارمی کرد
بین انتخابات و عرصه فعالیت سیاسی اش در این انتخابات که صرفا حرف زدن از اندیشه هایش بود بی هیچ فاصله ای از ارزش های اسلام و انقلاب ؛ بی آنکه لحن ملایمش در مقابل مخالفان و هتاکان ذره ای تغییر کند!...در این 72 روز در بند بودن فرصتی بود که نوشته هایش را دوباره مرور کنم.برای اختلاف نظرهایمان؛برای آزادی بیان هردویمان که تا همین سه ماه پیش بود و کسی در بند نبود؛برای تفاوت عقیده ها؛برای تفاوت دیدگاه ها؛برای آنکه هفت هشت ماه پیش چه جنجالی بود سر بعضی مسائل !برای آنکه ..یادم افتاد اولین باری که با وبلاگ سمیه آشنا شدم بر سر بحثی بود که تفاوت دیدگاه داشتیم!از آن روزی که با خودم عهد بسته بودم برای دل خودم بنویسم چون نمی توانم ننویسم ! اما اگر وبلاگی دوباره باز شد و به دنیای بلاگری دوباره هبوط کردم کامنت بازی ممنوع!

حکایت من و بلاگر بودن و ماندنم با چنین شرایطی یادآور یک تکه از خاطرات زمان در بند بودن شهید بزرگوار رجایی است که در بند ساواک بود و چنین آمده از قول همسر بزگوار ایشان (حفظ الله عنها)که ایشون آن مدتی که در بند ساواک بود و زندان و شکنجه ؛از خواندن کوچکترین مطلب و نوشته ای وآگاهی از اخبار بیرون محروم بودند به طوری که خود شهید رجایی برای همسر نقل کرده اند که یک بار برای رفع حاجت می روند در همان جا یک بسته پودر یا به قول شهید بزرگوار "تاید"بوده.با ولع می گیرند همان روی بسته را چندین بار می خوانند..تمام نوشته های تاید را وحکایت "نمی شود ننوشت" ِ ما شاید همین حکایت نمی تون نخواند شهید باشد :)

مدتها بود کامنت بازی را کنار گذاشته بودم.با دوستان بودم.ولی عهدم سر جایش بود و...اما در این روزها !نبودن سمیه با همه این اوصاف برایم دردآور بود.نبودن سمیه باعث نوستالوژی های چندین و چند ماه بود برایم.
گاهی به لحن ملایمی که در مقابل توهین کنددگان به کار می برد حرصم می گرفت ؛ لجم را در می آورد که سمیه این قدر آراااام در مقابل این توهین ؟!؟ حرف بزن دختر ...اگر چه عده ای نیز همین حرف را به من می زنند....گاهی وقتی در حین دستگیری سمیه می دیدم که دوستان وبلاگی اش چه ها که در باره او نمی گویند و چه آرزو ها که درباره او نمی کنند در حالیکه در دنیای مجازی ِ زمان بودن ِ سمیه به او نزدیک بودند و...اگر چه وبلاگش را پس از دستگیری پیغام جالبی می داد که لبخند بر لبانمان می نشست (؟!!؟) ... مثل "حسین زمان" و مثل...این حذف سایت و وبلاگ و یا دستکاری به دست "غیر" را کسی نمی تواند درک کند الا که خود بلاگر باشد و آن هم نه هر وبلاگ و سایتی !... گاهی برای یک بلاگر فعال ؛ حذف وبلاگ به مانند ذبح اسماعیل است !باید به قربانگاه بروی.. خودت را.. مثل کندن قطعه ای از قلبت ..مثل
ما بین همه زنان در بند! بودن" سمیه ی در بند " داغی دیگر بود در دلم... مدام با خودم می گفتم : "به چه جرمی؟!" به جرم اندیشیدن ؟به جرم اعلام نظرش ؟ به جرم رسالت قلمش ؟... به جرم آنکه در انتخابات که هر کس آزاد بود از هر کس که می خواهد دفاع کند؛ اندیشه ها و عقاید فرد مورد نظر را ارائه و رواج دهد...تبلیغ کند و... پست بودن وجودشان به حدی رسید که آبروی اسلام در دنیا رفت ؛ کاش تنها آبروی اسلام بود و نه ادعای تشیع که حمد خدا را که کلام علی(ع) در نهج البلاغه هنوز پا بر جاست ( اگر نیایند کلام مولا را تحریف کنند و قسمت هایی که حجت بی دینیشان است را حذف کنند که اگر بکنند تعجبی نخواهیم کرد ) هنوز نامه 14 مولایم علی (ع) هست در نهج البلاغه که :
با آزار رسانيدن به زنان خشم ايشان را فروزان ننماييد اگرچه آبرويتان را ببرند و امام تان را دشنام دهند. همان طور که ما در زمان رسول خدا(ص) مامور بوديم که کاري به زنان اگرچه مشرک بودند نداشته باشيم. هرگاه در زمان جاهليت، مردي با سنگ يا چوبدستي بر زني حمله مي کرد او را تا آخر عمر و بعد از او فرزندانش را سرزنش و تمسخر مي کردند.

و یا وقتی در شرایط جنگی چنین می گوید مولا(ع):چنانچه شکست دشمن با اراده خدا محقق گشت، پس هيچ فرد در حال فرار را نکشيد، جان هيچ مجروحي را نستانيد، زنان را با آزار و اذيت تهييج نکنيد، هرچند که به ناموس شما دشنام دهند و به فرماندهان شما فحش گويند
و یا ....
در حالیکه کسانی مثل سمیه در بندند و زیر فشار و شکنجه که مسلمانند و دلسوز کشور و پایبند به ارزشها و آرمانهای انقلاب
و بعد یادم می آید که :جوهر قلم از خون شهیدان رسا تر است ! و اینان که با وقاحت تام شهید و شهداء را به لجن می کشند و هتک حرمت می کنند و این را به حساب دین داری خود می گذارند و... از قلم بگذرند ؟..هرگز! در قاموسشان ترس از قلم راندن مثل خوره می خزد و بگذار بخزد
اللهم فک اسیر
اللهم فک اسیر
اللهم فک اسیر
-----
نامه مادر سیمه بعد از آزادی او
الان کشفیدم یک لینک دیگر برای آن دسته از عزیزانی که ایمان خردلیشان بهم می ریزد ! به این لینک برای خواندن مراجعه کنند(+).لینک وبلاگ پدر خانم توحید لو است
***باید بروم نذرم را ادا کنم***
الان یعنی ظهر دوشنبه خبر آزاد شدن خانم مهسا امر آبادی همسر مسعود باستانی که برای دستگیری همسر گروگان گرفته شده بود و گفته بودند اگر همسرش ؛خودش را تسلیم کند او را آزاد می کنند؛درحالیکه بعد از تسلیم شدن همسرش باز ایشان بدون هیچ دلیل دو ماه بازداشت بودند در حالیکه" بار دار" بوده اند!! و شرایط زندان؛آلودگی های موجود در آن حتی اگر بقبولانیم که هیچ فشار و شکنجه و تهدیدی نبوده بر یک زن باردار چه قدر خطرناک است!...بر شرف و غیرت قلمبه عده ای صلوات جلی بفرستید ! تا دیر نشده
وقتی حکایت این خانم باردار در بند را می شنیدم به حکم جرم داشته یا نداشته همسر و اوضاع قضاوت و اجرای عدل علی (ع) به دست آقایان (؟!)یاد خاطرات شهید بهشتی (قدس سره شریف) می افتادم که وقتی بنی صدر در رفت همسرش را گرفتند که او را بیابند یا او خود را تسلیم کند واگر نکرد همسر جور شوهر دهد و هزاران فکر و ادعای دیگر؛این شهید بزرگوار عصبانی می شوند و با تندی می گویند:مگر همسر او گناهی مرتکب شده !؟به او چه کار دارید و..مابقی جریان! (نمی دانم چرا در این مدت هر وقت یاد این خانم باردار ِدر بند ِگروگان گرفته شده می افتادم یاد آن صحنه فیلم جومونگ می افتادم که تسو با همه شقاوت و بی شرفی اش وقتی فهمید بانو ایی سویا باردار است گفت مردم اگر بفهمند شورش می کنند؛ و بعد او را در حبس خانگی برد؛ درود بر مسئولین با شرف مسلمان ما! درود ) را شنیدم!خوشحالم که مظلومه دیگری آزاد شد

۳۳ نظر:

Samaa گفت...

به مادر خانم توحید لو تبریک میگم هم برای صبوری اش و ایمانش ؛ هم برای تربیت چنین دختری؛ هم برای آزادی اش و هم برای نوشتن چنین نامه ای بعد از آزادی دخترش!

دوست گفت...

سلام
از شهدا گفتید... ،حیف نبود نامه مادر سمیه را به همچون سایتی وصله کردید؟!این چهنامه ایست که وصله ی همچین جایی ست؟!
...
یا حق

Samaa گفت...

@ دوست:
علیکم و رحمة الله!
از شهداء نگفتم.از خون شهدا گفتم اولا.
دوما هنگامیکه من این مطلب را نوشتم در بین سایتهای خبری اولین سایت خبری ای بود که این مطلب را نوشته بود...سوما لینک زیر خوب است ؟! :
http://hammihannews.com/news/6064
چهارما :
شرمنده این جور اخبار را سایت دروغپرداز فارس و امثالهم که شما سر می زنید ندارند..لااقل تا الان!
تابناک هم هنوز به روز نکرده !
پنجما:
لینک مناسبی پیدا کردید بگید همان را اضافه کنیم!
ششما :
چه ربطی به لینک دارد نامه ؟ من نوشتم نامه مادر سمیه در فلان سایت!؟
قصد من انتشار نامه مادری دردمند بود و خوشحالی اش از آزادی دخترش با قرار وثیقه چندین میلیونی!
کامنت شما را که خواندن یاد آیات سوره قصص افتادم!

دوست گفت...

سلام مجدد
ما که با هیچکدومشون کاری نداریم ولی تیترهای موج در باره رهبری یادم نمیره!
ضمنا آقای احمدی نژاد چه خوشمون بیاد و چه نیاد رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران هستندواگر مشکلی در روند انتخابتیهم بودهیچ وقت به تنفیذ حکم نمیرسیدند..انسانی هستند سخت کوش و..و... .
حالا هر کسی به این بنده خدا بد کنه یا بد بگه به رئیس جمهور این نظام ،و در واقع اصلنظام ضربه زده!
البته دارم درس پس میدم و میدونم که میدانید.برای خوانندگان و ناشناسهاعرض کردم.
ضمنا جواب کامنت پست قبلی اون نبود...
امام خامنه ای و عرض میکنم
یا حق

یک منتظر گفت...

سلام.خوبی؟
خوشحالم که خوشحالی و خوشحالم که آزاد شدن
تا آزادی همه اسیرا در بند ظلم ! از امام موسی صدر گرفته و دیپلمات های در بند اسرائیل تا این عزیزان
چرا تو جواب هم چین آدمهایی رو میدی ؟
می خوای آزادی بیان بذاری بذار و بنویس ولی لزومی نداره به اینهایی که نمی خواهند بفهمند یا خودشان را به نفهمی می زنند جوابی بدهی ! اوضاع از این حرف ها روشن تر است.این هتاکان را بی پاسخ بذار!
حالا که جواب دادی منم میخواهم یک جوابی بدهم به بشر.یا تو صاحب این وبلاگ را نمی شناسی یا اگر این جوری که تو کامنتهای پست قبل است می شناسی خودت راب ه نفهمی زدی.مرام این وبلاگ نویس و خیلی های دیگه این است که سایتهایی که مطالبش را خواندنی می دانندیا قبول دارند را در پیوند های موجود در وبلاگ قرار دهند.می فهمی که پیوند یعنی چه ؟ یعنی مطالبی خواندنی مرتبط و پیوند خورده با این وبلاگ دارد یا مطالبی که قابل پیگیری از این وبلاگ باشد دارد و ارزش پیوند دارد . نه اینکه لینک سایتی ما بین مطلبی قرار گرفت بنا بر تائید آن سایت و مطالبش باشد اگر می خواست یعنی فکر می کنید نمی توانست اگر می خواست.اگر قبول داشت جز پیوند وبلاگش باشد ؟یعنی اگر در مطلبی راجع به جنایات اسرائیل یا دین ها و فرقه های انحرافیشان از خود سایتهای اسرائیل و انحرافی مطلبی بگذاریم که بخوانند یعنی آنها را قبول داریم؟
یک بار دیگه همه میگم عزیزم ! جواب اینها را نده.چرا برایشان ارزش قائلی .خیلی بی مقدار تر از این ارزش پاسخ دادن تو هستند!

Samaa گفت...

@ دوست :
علیکم مجدد!
در مورد تیتر ها و سایت و ... جواب یک منتظر جواب خوبیه.دقت نکرده بودم که چنین جواب بدهم.البته نباید بگذاریم دقت.باید بگوئیم احتیاط ؛ حرمت یا ... و چیزی دیگر در مقابل شما !
ضمنا رئیس جمهورتان که می گوئید سر بد حرف زدن فلان و فلان..یادم نمی رود حرفهای شما در مورد آقای خاتمی !!! اگر به ریاست جمهوری است ؛ اگر به تنفیذ است که این حرف شما گویی از حرف آقای مصباح یزدی سرچشمه می گیرد که اطاعت از خدا و... و حکم شرعی ایشان!گناهان کبیره تان(به حکم شرعی آقای مصباح و حرف الان خودتان)بیش از این حرفهاست!البته اگر آقای هاشمی را که زمانی ایشان نیز مورد تنفیذ قرار گرفته بودند و جمله آقا در مورد ایشان گفتند در تاریخ جمهوری اسلامی ایران نظیر ندارد که گفتند:هیچ کس برای من هاشمی نمی شود یا...بهتر است نیم نگاهی به فرموده شخصی که ادعای دلباختگی آن را دارید بیاندازید بعد فرمایشات کنید!
تناقضات حرفهای شما عالمی دارد جناب ؛برادر من!
البته حمدلله که ما به هیچ فردی از شخصیت های نظام توهینی نکرده ایم که چه سابق و چه اکنون ؛ چه لفظا و چه فعلا و...- کسی نیست که بتواند ادعای آن را داشته باشد و یا کاری با چنین مضمون- -که بیایئم کباده برای شما بکشیم و شما کباده برای ما ! که کشیده اید الان
درس پس دادن ؟!؟!..این لحن و این ادعا ؟!؟ عجب عالمی دارد دنیای عقیده های شما!
شما متوجه حرفهای پست قبلیم در جواب نشدید!
ایرادی نیست!
امیدوارم قلب و ذهن و روح همه مسلمین ِ شیعه ِ محب علی (ع) و آل علی (ع) ِ پاینبد به ارزشها و آرمانهای انقلاب متوجه خدا باشد که اصل و اساس هستی است و دلسوز مردم باشد که اصل و اساس نظام است !
هم قطار سابق؛ خواهر فعلی و همراه تان(که امیدوارم این دیگر سابق نشود )

Samaa گفت...

@ یک منتظر:
سلام خانومی.خوبم.خوبی؟ ببینم شما چرا ادرس وبلاگ قرار نمی دهی؟د ِ هَه ... آدم شناس دنیای مجازی نا شناس صفحه کامنت دوست و همراهش نمی شود ؛ نگاه به این رفیقانمکن ! مرام من و تو چیز دیگری است !
ممنون.
ان شاءلله !
منتظر من! به گمانم شما کامنت ایشان را که قبل از کامنت شما باشد را ندیده اید ! چون من همزمان هر دو را تائید کرده ام.نمی دانم اگر می خواندی جوابت به ایشان همان جواب بود یا نه !؟
در مورد آزادی بیان؛ یک عبارت و اصطلاح کلی است و ممکن است بین افرادی که حتی از نظر فکری شباهت فکری و عقیدتی دارند متفاوت باشد ؛ جواب دادن به کامنت افرادی که این جا نظر می گذارند نه رسم تازه است برای من و نه کار شاق ! من برای بلاگر بودن و شدن خود مرام خودم را دارم !من برای همه افرادی که آمدن به این وبلاگ و زحمت خواندن به خود داده اند و زحمت نظر دادن را تقبل کرده اند حرمت قائلم و مادامی که نظرشان خلاف عقیده و ارزشهای زندگی ام نباشد تائید می کنم و جواب می دهم مگر به آیات سوره هود برسم و حجت تمام شود که آن وقت دست می کشم از جواب دادن!
امیدوارم جواب شما را ایشان نیز بخوانند!
اما عزیز من ! در این جایی که من لا اقل ادعای صاحب بودن آن ر دارم نباید هیچ احد الناسی به هیچ احد الناس دیگری که کامنت می گذارد توهینی کند.پرخاش چرا؛جواب چرا..نظر در مورد نظر چرا یا چیزهایی از این قبیل اما لفظ هتاک را که برای ایشان قائل شدید را نمی پسندم ! ایشان برادر منند تا زمانی که خلافش ثابت شود ! حرمت برادری برایشان قائلم !بی ارزش؟
عزیز من ! این قدر تند نبودی که...می دانم از ایشان به واسطه من چیزکی شنیده ای !چرا این قدر بی ترمز عزیز دل !؟ این گونه نبودی تو !
نمی خواهم بدون اینکه نظرت را بشنوم قضاوت کنم.می پرسم امیدوارم اگر سر زدی بگویی بهم!
بار دیگر می گویم ارزش برادری برایشان قائلم !
ارزش هر کس به چیست که چنین قضاوتی کرده ای ؟
من کار به موضع فعلی ایشان ندارم ! کار ندارم که طوری و به گونه پاسخ فردی به اسم محمد را (تازه بعد از گفتار من وگرنه خاطر غیرت مبارکشان نبود و در ضمن عین خیالشان برای پاسخی لا اقل چند کلام )داده اند که گویی هم تراز اویند ! به گونه ای دادند که فردی آشنا به ایشان و من بعد از خواندن پیام ایشان نمک بر زخمم میگذارد و با خنده برایم پی ام می دهد که: اخویت هم که گفت حقته!به پسره گفته چرا توهین می کنی پسر خوب ؟ نکن زشته " و شکلک خنده اش ؛بغض من را همراه داشت !
کاری ندارم من بعد کامنت ایشان از دوست و دشمن تیر ها روانه شد !
کاری ندارم که فرد لا ابالی ای که نمی دانم ادرس وبلاگ من را از کجا یافته برایم نظر می گذارد که بچه با ارزشی ات هم گفت بهت بی پدر !
کاری ندارم که...
کاری ندارم که کامنت بعد از محمد را می خوانند و ساکتند و این برای من معنا دارد!
کاری به حرفهای فعلی ندارم که اگر داشته باشم ...
بگذریم !
برای این حرفها طرف حساب من هستم و خدا و ایشان !
می خواستم بگویم در قضاوت افراد هرگز و هرگز بی آنکه ترمز به یاد آوردن دادگاهی خدایی ؛ به داوری خدا و وجود تو آن فرد است ؛را داشته باشی پرونده وجدانت را نبند!
این را به عنوان یک وصیت میگم نه نصیحت که می دانم شاگردی است پیشت !
ممنون از دلسوزی ات !راستی به اسم وبلاگری ات کامنت گذاشته ای !دارم به سابقه این کار فکر می کنم ولی فکرم به جایی قد نمی دهد!

aramesh گفت...

Fools and fanatics are always certain of themselves, but wiser people are full of doubts

ناشناس گفت...

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی/ تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی/
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم/ با کافران چه کارت گر بت نمیپرستی
حالا که سنت شده همه ناشناس مینویسند من هم ناشناس و شما حدس بزن کیستم! :دی
عرضی نبود جزآنکه عارض شوم که به نظر من حکایت آنهایی که به حساب لباس بیرون از شلوار و ریش نزده شان به خود حق میدهند بر مسند قضاوت آرمانهای شهدا بنشیند و امثال خانم توحیدلو را نعوذبالله "خداگونه" به بی خبری از آرمانهای شهدای دفاع مقدس متهم کنند (جدای از اینکه نظر شخصی من در مورد آن خواهر محترم چیست) من را یاد این دو بیت فراموش نشدنی همان شیخ شیرازی می اندازد که در زمان خودش هم به بی دینی متهم شد و هم در جریان سفرهای تاریخ سازش اسیر شد:
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد خبری باز نیامد
آری برادر من! اگر قرار به سنجیدن انسانها در روز سنجش باشد بی شک "مدعیان" به صرف ادعایشان امتیازی بر سایر بندگان خدا نخواهند داشت. دست کم آنانی که در زمان حبس ناعادلانه این خواهر مسلمان ساکت بودند و خون نمیگریستند را حساب و کتابی عظیم در پیش است.
ممنون از این نوشته دلنشین و با تبریک آزادی رفیق آزاده مان.

Samaa گفت...

یک تذکر جــــــدی به دوستان:
هر کسی اندک مدتی در نت باشد باید به این بلوغ فکری برسد که کامنت و نظر زیر نوشته یعنی نظر در مورد آن نوشته !غیر آن صورت ایمیل نویسنده هست برای سوال و پرسش و پاسخ..نه کامنت خصوصی که ذکر کرده باشند خصوصی بماند(این سیستم اختیاری(گزینه ای) نیست.باید ذکر شود تا صاحب وبلاگ بفهمد)
بنابراین کامنتهای یک پست باید بنابرآن پست نوشته شده باشند..نه بحث های بی ربط
مثل کامنت یک دوست!
من در مورد مشکلات روند انتخابات چیزی ننوشته ام ولی نمی دانم چرا فکر می کنند باید بیایند و نظر در این مورد بدهند؟!من کجا گفتم و کجا نوشته ام که مورد روند انتخابات فلان و بهمان!؟!اگر قائل بودم و میخواستم بنویسم این قدر این قدرت را در خود احساس می کنم و این جسارت و جربزه را که به حرف بیایم !از بی عدالتی نالیده ام... از خون به دل شدن مسلمین و خانواده شهدا و مذهبی های انقلاب و امام (سلام الله علیه) مدار .
حرفی در این مورد ندارند که بزنند تفکر سابق خود را به نمایش می گذارند...بگذریم ..علی ای الحال !

در هر صورت اگردوستان به دنبال محیطی هستند که نظر و افکار منتشر کنند خود بلاگ بزنند..و آنها که دارند بروند آنجا سخن برانند!
اینهمه سیستم وبلاگی..مجانی هم هست !
از این به بعد صرفا کامنتهایی که در مورد پست نوشته می شود را با شرایطی که قبلا نیز ذکر کرده ام تائید می کنم.
اضافات فضایل بفرمایند..بروند جای دیگر !

Samaa گفت...

@آرامش :
I think so ..but my dear friend ,the passage of doubts is good but not for standing .Now a day there is no doubt ...in....in ...anyway !All prisoners will be free (EnshaAllah)

Samaa گفت...

@ناشناس :
شما را به هر که برایش حرمت قائلید این صیغه نا شناس بازی را ادامه ندهید !... درست است که به شخصه خود من این گزینه را در صفحه نظرات قرار داده ام اما... بابا از آزادی و اختیار سوء استفاده نیست این ؟! نه جدا؟!:دی
حدس بزنم ؟ ببخشید چی رو ؟(اسمایلی فیلم مرد هزار چهره :دی)
در مورد شعر که...
اتفاقا محلی باز شده تا فال حافظی که بعد از بهت و بغض خودم من بعد فهمیدن آن ناشناس سابق و شناس فعلی و کامنت و حرفهای رد و بدل شده ؛زدم را بگویم ؛واقعا مانده بودم که چه باید بکنم !؟حالم هم مساعد نبود... آآخه..بگذریم.. حافظ گفت :
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
/یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد//
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
/صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد//
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
/شاید که چو وا بینی خیر تو در این باشد//
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال اندیش
/نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد//
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
/در دایره قسمت اوضاع چنین باشد//
آن نیست که حافظ را رندی بشد از حاطر
/کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
و حالا هم شعر حافظ شما !
نمی دانم فصل الخطاب حافظ را شاید
...
کسی جرئت نکرده خانم توحیدلو در این وبلاگ چنین بنامد که حتمابرخورد می شود با این شایعه پراکنی و دروغ پردازی ها و...
خدا همه را هدایت کند و اگر هدایت نمی شوند شرشان را از سر امة اسلام بردارد!آمین
در ضمن من کسی را می شناسم که عجیب با شعر عجین است و آن ناشناس ... :)

دوست گفت...

سلام
خانم منتظر فرمودند درباره لینک های یک وبلاگ...بالاخره ما خودمون هم...دقیقا،وبلاگی وقتی لینک میشه که طرف لینک شونده رو قبول داشته ولی این دلیل بر تاییدش نیست!
"درد آور است که در همین حد هم کسانی رو قبول داشته باشیم!"
ضمنا درسته نباید خلف پست بنویسم،قبول!ولی شما بازم در جواب کامنت فرمودی رئیس جمهورتان!!!وبازهم اینکه شما حرفای من را 4 سال بعد از دوران خاتمی دربار خاتمی شنیدید!پس چطو میشود قضاوت کرد که در گذشته گناهی کبیره مرتکب شده ام؟!بازهم ضمنا خیلی بیجا کرده اند کسانی که حرفای من رو گذاشتند کناره آن محمد بنام!
یا حق

Samaa گفت...

@ دوست :
سلام
در مورد یک منتظر خودشان می آیند برای پاسخ لابد!
مابقی :
1)اضافات فرمایش بفرمائید ..بروید جای دیگر.حتی شما دوست!
صرفا حرمت قائل شدم که من بعد آن تذکر تائید کردم!متوجه اید که ان شاءلله؟
2)شما باعث و بانی اش هستید.بیجا را که کرده ...بر همه کس واضح و مبرهن است!

همونی که میگه لاابالی گفت...

به به لا ابالی!نمی دونستم لاابالی ام!حالا لاابالی یعنی چی؟ماکه هرچی می نویسیم به روت نمیاری.چیه تلخه... سختته ببینی بچه ارزشی ات این جوری از اب دراومده؟غیر این برداشت میشه جماعت؟حالا ما که لاابالی برو از بقیه دوستات بپرس غیر این برداشت شد بیا بگو!
طرز حرف زدنشو با خودت و اون محمد نگا کن! سختته بکنی تو اون ذهنت که نون بسیج برای بعضی ها زبون میاره اون قدری که چشم رو شرف و غیرتشون ببند و تف بندازن رو هرچی مردونگیه ؟ اگه اون برادرت میشه و ما لاابالی حرفی نیست.ما لاابالی..افتخارم هست که لاابالی از طرفت خونده بشم اما وقتی به اون میگی برادر به من نگی !
دیده محمد از قماش خودشونه گفت برای ظاهر مذهبی خودش بده حرفش اومده .غیر اینه؟برو ی دور دیگه بخون
اگه این بسیجیه و مذهبی اته و مسملمون و برادرت و با غیرت و شرفت که بهت میگه بی پدر و منحرف و... ما لامذهب ..بی غیرت..لاابالی
ما حرف می زنیم میشیم لاابالی اون حرف میزنه میگی ارزش برادری براش قائلم!
به جهنم که قائلی!داری خودتو خر می کنی که نفهمی آره ی به ظاهر مذهبی که وقت صلح و دوستی فرزند شهید فرزند هشید و ارزش و امام میکرد برات حالا این از اب دراومده.خودتو خر نکن!واقعیتشو ببین.همینه.اصراری نیست.می خوای خودتو به نفهمی بزنی بزن.کسی کارت نداره...ولی اصلا فکرشو نمی کردم به من بگی لاابالی !چون خلاف اخویت حرف زدم.چون ذات پلید و خود فروش و دین فروش بعضی ها رو بهت گفتم.چون نظرم الهی قربانت شوم نیست !؟چون اولش سلام و اخرش یا حق نیست؟ما از این لفظ بازیها زیاد دیدیم به اسم یازهرا دانشجو از طبقه پنجم پرت می کنن پائین.تجاوز می کنن میگن اقا گفته و یا زهرا قبول کن.تجاوز به شماها عبادته.
در ضمن نمی خواستم کامنت بی ربط به پست بدم.ولی بازم کامنت نوشتم با اینکه تاحالا کامنتمو منتشر نکردی ولی قانونا و شرعا(اگه میگی مسلمونی و..مثل این اخویت نیستی)باید منتظر کنی تا دفاع از خودم باشه!

علی گفت...

سلام.خوبید؟خسته نباشید استاد! بچه ها گفتن مسافرتید نیستید برای اجرای کلاس.خیلی تعجب کردیم.گفتیم دروغه.ولی مثل اینکه مسافرت بودید.نه؟میشه بپرسم ادمی که با دست باند گرفته بیاد کلاس تشکیل بده چه جوری میشه که میره مسافرت میگه بگید نیستم برای کلاس؟
ظاهرا زمان برگشتن عقایده .بله؟
نکنه شما هم جز تغییرات بودید و ما نمی دونستیم؟
خب نرسیدم همه پست هایی که نخوندم رو بخونم ولی می دونید که خط سیاسی من با خط سیاسی شما کاملا فرق داره.البته می دونم که بار ها گفتید سیاسی نیستید و نمی خواهید باشید و اگر حرف سیاسی می زنید یعنی جای مطرح کردن درد دین است.این هم قبول.
ولی این را از کسی که خودش را سیاسی می خواند و می شناسدشتان بپذیرید که قلمتان نیش دار است.البته باکی نیست.می شناسیمتان.اصولا برای رو به ر و شدن با شما باید کلی جمله برای حاضر جوابی از قبل اماده کرد ولی ...
اینکه این جا نوشتم در حالیکه می تونستم ایمیل بزنم و عرض کنم به خاطر غوغای این دو کامنت است !
اجازه می خواهم به یک باره من به جای شما جواب بدهم .
در خطاب به کامنت افرادی مثل محمد من ادبو کنار می ذارم چون به نظرم باید با این افراد مثل خودشان برخورد کرد.
بی پدر خودتی و هفت جد و اباد نداشته و داشته ات.مردتیکه احمق!حرف دهنتو بفهم.مزه مزه کن بعد بگو.چون صاحب این وبلاگ دختره کرمت می گیره.
گیریم سایه پدر از اون لحاظی که تو میگی بالای سرش نباشه در مقابل یک لشگر برادر داره.جم بخوری پدرتو بی پسر می کنه.حالیت شد؟
در ضمن شما که می تونید رد یابی ای پی کنید چرا کامنتهایی که ازارتان می دهد را ردیابی نمی کنید؟
برای ا.ن نوشتنتان.بابا دس مریزاد.شماهم؟البته من اینو توهین نمی دونم.ی جور نوشتنه اسامی است.یادمه شما به شخص محمد رضا خاتمی هم تو صحبت کردن می گفتید میم ر ِ خ ... کلی خاتمی دوست جوونا فحشتون می دادن.
در مورد رئیس جمهورتان!دستتان درد نکند.اینو باید چه جوری بخونم.رئیس جدا؟جمهور جدا؟یا رئیس جمهور با هم؟ بخونم رئیس ِ جمهور ِ تان ؟ فکر کنم منظورتان این بوده چون اونی که من می شناسم خانواده اش برای تشکیل این جمهوری خون داده اند!اگه این باشه حق دارید به نظر من هم برای اون 13 میلیون که ز جمهورن خیلی بی احتیاطی ها شده و این خلاف نظام جمهوریه و تعبیرتان از جمهورتان شاید به معنای جمهوری ای که اقایان دارند با بعضی زیاده روی ها خرابش می کنند باشد
در مورد ازادی دوستتان.هی می گیرن هی ازاد می کنن و از این مسخره بازی ها خوشمان نمی اید.موافقش هم نبودیم.برای کسی که جدا مجرمه دیگه ازادی یعنی چی؟برای کسی که مجرم نیست زندان یعنی چی؟ اگه مجرمه غلط کردی ازادش کردی.تا دوباره بره خرابکاری کنه تو مملکت.شهر و کشورمو بهم بریزه .اگه بی گناه بوده غلط کردی زندونیش کردی بی جهت.
خوشحالم که خوشحالید.برای شهادت شهید لشگری هم ..پوکیدم خدایی؟خیلی یوهویی بود.
در مورد این لینک وب سایت موج کوفتی هم ... خب منتظر راست میگه.ما خودمون برای سایتمون خیلی از لینک های اسرائیلی ها و..که خبری ان میاریم و تا حالا کسی اینو بهمون نگفته بود.شمام بی خیال شو.چی یک دو سه کردی واس این بابا!؟این چیزی که ارزش جواب دادن داشته باشه؟این جوری که این بابامیگه نصف به علاوه یک وب سایتهای ما درد اورن :))))))))))
در مورد جواب دوست که نمی دانم چرا برایتان می نویسد دوست بچه مذهبی
البته ما که نمی شناسیمش که بگیم مذهبی شما اصرار داری ما از مذهبی بودنش ی یا حق دیدیم که اگه به تقلید از شما نباشه.چون تا جایی که من میشناسمتون این تیکه کلام شماست.ی امام خامنه ای .
باید بگم که خب جوابش به محمد ..ازاحتیاط خفه شده بود که نوشته این جوری لابد.شما بذار به حساب احتیاط نه خدایی نکرده بی غیرتی!نه از اینکه طرف احمدی نژادیه ها بگم.نه.از اینکه کل کامنتهایی که تا الان گذشاته رو الان می خونم بشر ظاهرا با شما راحته.چه تو فحش دادن چه دوستانه نوشتن.
به قول بچه های فنی استارتش خرابه.دل گیر نشید.
ظاهرا شما فقط برای کلاس مسافرت بودید .
مهم نیست البته.فقط می خواستم بگم تو تابستون ملت سختشونه و فکر پول و هزینه رو هم بکنید.

مریم.ب گفت...

سلام سما بانو جان!
ها!من به سجده اقتادم از شادی!
اینجا بازار بحث داغ است و من ترجیح میدهم آب بدنم را برای روزه ی فردا ذخیره کنم از ترس تبخیر و اینها
وگرنه آی دلم می خواهد بیایم جواب نا شناس ها را بدهم.آی دلم می خواهد!
به روز هم شدیم که بگوییم!چشم بانو.
روزه ی اینترنتی همراه با روزه ی ماه رمضان مکروه و در برخی موارد حرام اعلام شده!

علی گفت...

راستی این بابا دوست بد جوری استدلالاتش زرد می زنه این چه استدلالی در مورد خاتمی.ابروی همه مونو برد.
یعنی اینایی که بعد از چهار سال دارن به احمدی نژاد بد و بیرا ه میگن موید موکدن تو فحش دادن دارندیگه.اگرم به بعد از ریاست جمهوری باشه که دیگه بدتر..سنگ رو سنگ بند نمیشه کلا تو مملکتی که افرادی مثل این بابا مترصد فرصتند که طرف کارش تموم شه فحشو بکشن بهش یا بی احترامی کنن!
نمی دونم چه اصراری دارید با این بابا دهن به دهن شید.از شما بعیده...چرا بهش میگید برادرتونه؟ خیلی برام جای سواله.ادمو تو شک میندازین که...این بابا مدل 42 ایه.چی برادرتونه؟واقعا که

Samaa گفت...

@ مریم خانومی :
سلام علیکم و رحمة الله!
مریم خانومی اگر بدانی پت این صفحه..تب کناری وب پیج..چه کامنتهایی که نخفته..باعث و بانی اش هم... خدااز سر تقصیرات عده ای نگذرد!
یکی می اید دست گل به اب می دهد... آبادانی اش برای ما می شود.چه می نویسد به کنار.فکر می کند زمین چوگان است.تاخت می رود بی آنکه پیامد کلامش را بفهمد !اگر می فهمد و می گوید که وا مصیبتا!باید فکر دیگری بکنم!
یعنی نمی فهمد یا نمی داند سیل دشمننان صف کشیده اند تا حالیم کنند زخم و تنگی نفس های قدیمی خانه جان تازه ای گرفته.این دفعه به جای او راه نفس من بند امده؟نمی فهمد که...بگذریم!
مریم جان شما را زحمت نمی دهیم بانو!
در این وا نفسای داغ ظلم و جور نفست را نگه دار برای دعاء و فریاد... دست و پنجه با اینان نرم کردن را از همان کودکی که خون بر دستمال می دیدم یاد گرفته ام!
اما حقیقتش را بخواهید :
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!
:دی

Samaa گفت...

@ آنکه لاابالی خوانده شده :
این هم از حق دفاعتان که به جاست وقتی نام یا نشان یک نفر آورده می شود و ظنی بر او زده از خود دفاع کند و چناچه این ظن منتشر گردیده دفاع او نیز!
من فرد هتاکی نیستم!خدای را شهادت می گیرم که کسانی که من را در نت می شناسند هرگز در نت رسما توهینی به کسی نکرده ام! این صفت را از آن جهت عرض کدم که شما به حساب همه به یکباره می رسی.ترمزی برای الفاظتان ندارید.حد و مرزی برای استدلالاتان و ارزشی برای ارزشهایم!
اینکه کلامتان حق است یا نه به کنار!
اگر بخواهم به کلام پیامبر (ص) و اسوه ام بر گردم که :
اُنظُر الی ما قالَ و لا الی مَن قالَ!
خب...از بردن این نام بر می گردم!

Samaa گفت...

@ آقای مرادی :
و رحمة الله !
ماشاءلله!.. اینکه چرا تصمیم گرفته اید مبحث کلاس این جا مطرح شود را نمی دانم!اگر جواب بدهم این جا خود راضی نیستم اگر ندهم دیگران خدایینکرده سوال ذهناشن بی پاسخ می ماند!
بله مسافرت بودم!صحیح است!اینکه من با چنان و چنین شرایطی امده ام کلاس چون اختیار بر خودم بوده.اینکه با چنین شرایطی نیامده ام اختیار بر دیگران.پاسخ سوال داده شد ؟
در مورد حضورتان.ممنون.لطف کردید!
در مورد ما بقی :
اینکه خط سیاسی شما از خط نداشته سیاسی ما جداست بر همه کس واضح و مبرهن است.. اگر کفشتان برای تبلیغ ا.ن پاره نشده باشد خوب است !چند جین کفش مصرفتان شد ؟!
برای رئیس جمهورتان نزدیک به نظرم است نه دقیقا یا تحقیقا!
در مورد دوست
هنوز خودم به نتیجه ای نرسیدم که قطع باشد قضاوتم!فعلا معذورم.نظرتان را حتما دوباره می خوانم.در مورد سایت سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندند.استدلالی که کشک است را تکرار نمی کنند!حرفها در این مورد زده شد.بله حرف شما هم جز حرف ماست!
اتفاقا یکی برایم کامنت گذاشته(شاید بعد ازنوشتن این نظر تائید کردم و گذاشتم روی وبلاگ)که چرا کامنت کسی مثل محمد و دوست باید به تائید تو برسه؟این واقعا خجالت اوره که این جوری کامنتها به تائیدت برسه..وقتی گزینه تائید رو می ذاری رو وبلاگت یعنی تک تک نظرات از زیر نظر من گذشته اند و تائید کردم.. اون وخ!
اگر استدلال این فرد را شبیه به استدلال دوست بگیریم..من واقعا برای این تائیدات از ملت شریف ایران عذر می خواهم :دی..دردشان امد.مسکن تقدیم کنم! اما چه کنم که چنین استدلالاتی را قبول ندارم.تائید نظری در صفحه کامنتها تائید محتوی و مافیهای نظر نیست.تائید به دید همگان رساندن است.تائید انکه بار شود روی وبلاگ تا مابقی نظراتی هرچند متفاوت ببینندو... مرامم در بلاگری.این لینک هم خارج از این مرام نیست.
بعضی ها مشکل دارند.چه کنیم؟:دی
در مورد خطاب من به ایشان با لفظ "برادر"
شکتان را دور بیندازید .این لفظ به عید غدیری که سالهاست از آن میگذرد مربوط می شود نه هیچ چیز دیگر و هیچ چیز دیگر و هیچ چیز دیگر اتفاقا این بار من از شما بعید می دانم که به خود اجازه دادید که برایتان جای سوال باشد!
بگذریم که خدا از سر تقصیرات باعث و بانی نگذرد!
در مورد ما بقی نظرات نسبت به ما بقی افراد..هستند حاضر ان شاءلله.بیایند بگویند.
التماس دعاء

مریم.ب گفت...

شما منور می کنید شرابخانه ی بی رونق ما را بانو این اول
ما که خط خطی می کنیم جای تعریف هم ندارد و این رقص واژه در ذهنی هم که گفتی می شود محبت خواهرانه وگرنه من که خودم می دانم چی به چی هست این ذوم!
سوم هم که کامنت دانی ما هم پر از الفاظ ناموسی و غیر ناموسی میشود هی و ما تایید نمی کنیم برای خانواده هایی که احیانا رد بشوند ار طرف های ما وگرنه آی باید ببینی چه عبارت هایی که تا به حال نشنیده بودم و این مدت شنیده ام بانو!
پاسخ های شما که اصلا جای حرفی که باقی نمیگذارد برای ما.ما هی جواب شما را می خوانیم و هی لذت می بریم!
یک چند باری روی گلتان را می بوسیم و می رویم دنبال زندگیمان...

Samaa گفت...

@ مریم .ب :
برای اول و دوم که ... عصای شکسته نفسی برای راه رفتن شما شکسته است با نو!بگذاریدش کنار :)
برای سوم درد نامه ام را در بلاگت قرار دادم!
حضورتان و پاسختان مرهم دلمان که می شود خانوم.نمی شود؟

یک منتظر گفت...

سلام!
ولله این قدر دوستان دیگر ظاهرا قبل از من آمدند و اسن استدلال حقیر ایشون رو رد کردند که جای حرف نمی مونه!
و آن قدر احع به پست بودن نظر ایشان در و کامنتشون در مورد جواب یکی مثل خودشان! نوشتند که آنهم حرف زدن جایی ندارد!
برای سوالاتی هم که در مورد نام و نشانی است عرض می کنم خصوصی!
فقط خواستم بگم سر سفره افطار دیشب خیلییییییییییییی یادت بودم!
تو هم منو دعاکن
دست از جواب دادن به اون هم بردار!
نه خوب نخونده بودم.یعنی نبود که بخونم.خودتم که گفتی اینو
برای لفظ هتاک!می خوام قبل از حرف زدنم یک دور این جمله اخر اونو بخونی.در مورد دین گریزی و اینکه چرا این جوری حرف می زنه و مذهبی و...از این جمله چی برداشت می کنی!؟
اول اینکه منی که دارم جوابت رو میدم یک ادم مذهبی هستم و تویی که این طوری گفتی یک ادم مذهبی هستی و با این طرز حرف زدن باعث میشی که دین گریزی بیاد و از این جور حرفها!
یعنی :چرا این جوری حرف می زنی!من هم قبول دارم اختلاف نظر داریم ولی نباید این جوری حرف بزنی.اشکال نداره که هر غلطی دلت می خوای می تونی بکنی ولی ظاهر امر رو حفظ کن تا من مذهبی خراب کارهای تو نشم!
حالا به نظرت این جور حرف زدن دفاع از شخصیت خودش و مثلا خمذهبی بودن خودشه یا دفاع در برابر بی حرمتی به تو ؟
فکر کردی این میاد با غیرت و شرف سینه پسر میکنه در مقابل بی حرمتی به تو ؟این سینه سپر کردنه؟این غیرته؟این شرفه؟
این هتک حرمت تو نیست؟هتک حرمت شهدا نیست؟هتک حرمت..نیست واقعا؟
رسما تف انداخت رو قبر شهید.فکر می کنی اگر همین حالا گیریم نه.چند صباح دیگه جلوت وایسه تف نمیندازه تو صورت تو؟بذار جمع دوستاش جمع شه.برن رو مخش.اگه الان حاضر نیست..وقتی رفتن رو مخش و فشار اوردن بهش این کاروهم می کنه!تازه به نظر من که همین حالا بدتر کرد
بی ارزش خواندنم!
پرسیدی ارزشو به چی می دونم؟
به حرمت وجودی یک انسان!به روح بلند یک انسان در درجه اول به عنوان مخلوق خدا و بعد از اون به تعالی روحی و کشش فرد و بعد تکمیل کننده اینها که دین و فرهنگ و ازادی و نان است!به ارزش ان فرد به ارزشگذاری های انقلاب و امامم!مگه همین تو نبودی که می گفتی خط قرمز من امام و شهدا هستند.هرکی از این خط قرمز رد بشه فرقی نمی کنه کی.در دایره اطرافیان من بیرون میاد یا من بیرونش می کنم!
الان این فرد هنوز در دایره اطرافیان تو هست واقعا؟
گفتی برایش ارزش برادری قائلی.احسنت!باریک الله.همین هم دلیل من!
برادر تو..یعنی پسر خوانده از پدرت.هم ردیف افرادی شود که تو را بیپدر می خوانند.یعنی خودش نقض برادری کردی.پس نقض ارزشی که گفتی کرده.معیارهای ما به کنار.همین حرفت گواه حرف من است.غیر از این است؟
بگذریم.اینها را به خاطر دوست داشتنت که خواستم جواب بدهم زدم.وگرنه من با این جماعت صفف جداست.برای خود خوش باشند که بد روزگاری آن دنیا نصیبشان خواهد شد

یکرزمنده گفت...

سلام علی آۀ یس
عرض میشه که گاهی سری اینجا میکشم،البته از بعد از اون ماجرای بهشت زهرا و جوابی که با کامنت نصفه نیمه ی ما دادید گفتم اینجا منطق ظارهر یکطرفه شده! چاردیواری و اختیاری
حتی پاسخ مفصلی هم نوشتم که آپلود کردم براتون بفرستم که باز کفتم بیخیال بحثهای بینتیجه
کامنت ها رو که مرور کردیم دیدم باز هم دعوا و بحث
اما من باب نظر:
باز هم شما عجولانه قضاوت کردید
سری به http://smto.ir/
بزنید بد نیست
عذر نمیخواهد بخواهید! فقط قبل از اینکه روضه بخوانید از درستی مقتل مطمئن باشید
میخواستم بنویسم از منظر مشا ولایت فقیه چیست؟ که گفته اند تنکیه کلامتان امام خامنه ایست!
امامی که تخریب میشود، یککلمه از او نیست امام کجای زندگی آدم است؟
در مود دولت هم فعلا بیخیال
نمازها و روزه ها +ولایت قبول باشه انشاءالله

دوست گفت...

سلام و رحمت الله
جمع جالبی داریم!همه مذهبی هستیم واین رو از نگاه کسانی که به شهدا و امام و امام خامنه ای کم لطف و یا بی لطفند عرض میکنم،امیدوارم منظورم رو رسونده باشم و کسی نیاد بگه عجب استدلالی داری برای مذهبی بودند و نبودن و ملاکت چیاست!!
حالا همین جمع بچه حزب اللهی هایی که چند وقت پیش واسه جریان غزه خیلی کارا کردیم(کم و زیاد)باعث رنجش همدیگه شدیم.
دوستان شاید خیلی از ایرادهای ما به همدیگه از توقع بالا نسبت به همدیگه است که اتفاقا این توقع خیلی هم بجاست.مثلا اون قضیه لینک کردن...کسی شک داره اون سایت موج کمپ،با ولایت فقیه از بنیاد مشکل داره؟!
اونوقت چرا همیچن سایتی میشه اویلن سایتهایی که اون نامه رو میزارن؟!یعنی ما نباید نسبت به هم اونقدر توقع داشته باشیم؟!بندهای حرف علی آقا خیلی بدلم چسبید.احتیاط هم خوب چیزیه!قطعا یه سری از طرفدار های احمدی نژاد مثل محمد بنام هستند ولی این دلیل میشههمه و همه رو...؟!
مگه منیکه در دانشگاهیبودم که اولین میزبان میرحسین بود چیزی ندیدم؟!اینا رو زدم به پای نویسنده،منتظر،یاخانم مریم؟!
طرفداری از یه کاندید ریاست جمهوری کشورمون اونقدر بهاش بایدسنگین باشه؟!قبول دارم واسه بعضی ها شده،بی برو برگرد از دو طرف هم بوده.اینم بخاطر فضای فتنه و امتحانات سخته که سختیش واسه آدمهای سخت ، سخت تره.
اگر امتحان مثل غزه بودکسی اینجا بحثی داشت؟!هرچند اونجا هم خیلی ها...
بماند.
...
یا حق!

Samaa گفت...

@به نام یک رزمنده:
آه یس !؟اشتباه نوشتاری است یقینا!
علیکم و رحمة الله!
من قبل از شما نوشتم نصفه است!در مورد چیز ننوشته و نخوانده حرفی نیست.خب که چی؟
قضاوت؟قضاوت در چه مورد؟
قضاوتی نکرده ام که عجولانه باشد :)
یک بار دیگر متن وبلاگ را بخوانید.با تامل؛بی تعصب...
قضاوت پیاپیش عذر خواهی و...به نوشتاری که به زبان اصلی؛دوستی مرقوم کرده نگاهی بیندازید.نیاز به ترجمه دارید.ترجمه اش کنیم؟:دی
در مورد دیگر بحث ها... قبلا تذکر داده ام.شیر فهم دوستان نمی شود و به کتشان نمی رود ..نمی دانم چرا!
اضافه تذکر دادن هم ظاهرا جایز نیست!
در مورد لحن نوشتارتان و ما بقی موارد :
نیایش معلمم؛دکتر را یادآورتان می شوم ؛باشد که خدا همه را هدایت کند:
خدایا! عقیده ام را از عقده ام مصون بدار !

مریم.ب گفت...

ما آمدیم نبودید!یعنی آمدیم جدید نبودید یعنی جدید هم که نباشید ما هی هر روز هر روز می آییم.یعنی ما دلبسته ایم به قلمتان دست خودمان هم نیست.یعنی...

مریم.ب گفت...

کجایی که نیستی پس؟
وِر آر یو؟!
ایز اِوری سینگ اُکِی؟
:*
:ایکس

Samaa گفت...

@مریم.ب:
سلام خانم گل!
شرمنده نبودم.امروز عصر یعنی جمعه ساعت 6 تازه آمدم.
اگر غیبتمون زیاد شده بریم با بزرگترمون بیایم؟ :دی
ابور بفرمائید تنها دو روز نبودیم که
تا سه روز گفتن مجازه .ها؟
بودنمان به بودن دوستان است و لطف خداوند!
---
سو سو مای دارلینگ!
ویل بی گود (انشاءلله)

Samaa گفت...

ّرای دوستان نگران ما یک لینک نامه مادر سمیه را پیدا بکردیم که خوب است! آن را هم قرار می دهیم.آنها که ایمان خردلیشان به این است به آن لینک مراجعه کنند
http://ftohidloo.blogfa.com/post-70.aspx

یکرزمنده گفت...

smto.ir
در این مورد چی؟ اینو مگه بستند
مشخصا جواب بدهید حاشیه ممنوع
کدام اسماعیل را به مسلخ بردند

Samaa گفت...

@ به اصطلاح یک رزمنده :
اگرچه از پیامبر اکرم (ص) وارد است که :
مَــن بداء بالکلام قبل السلام فلا یجیبه
.
.
...حرمت کلام اسوه ام بر جای خودش ! که سلام قبلی شما هم معلوم نبود چه بود !برای رعایت عدالت( اگرچه از یک مثلا مذهبی مدعی بیشتر انتظار است ) و رفع شبهه جواب می گویم :
اولا :
ممنون از اینکه دوباره خواندید.بی تعصب و کمی با تامل !
ممنون از برگشتن از لحن بی ادبانه قبلیتان!
واما بعد :
حضرات اگر دقت داشته باشند و زمان دستگیری خانم توحیدلو سری زده باشند به وبگاه ایشان و یا آقایانی مثل حسین زمان و... متوجه پیغام هایی نه چندان ( و یا شاید اصلا )خوشایند می شدند !
اوایل دستگیری که پیغام اکسس دینای می داد.مدتی بعد صفحه ای با این ادرس را یافت نمی کرد و پیغامی مبنی بر وجود خارجی نداشتن این وبسایت را می داد!(در واقع دسترسی به این سایت را مانع شده بودند )
در متن هم گفتم "پس از دستگیری" نه پس از آزادی !چرا که بعد از آزادی ایشان دوباره شروع به نوشتن در همان جا کردند (باز کردند بعد از آزادی )ولی هنگام دستگیری به هیچ وجه کسی نمی توانست دست نوشته های ایشان را بخواند ؛ حتی نقد کند؛بررسی کند و...
چرایی اش بماند!ان شاءلله متوجه چگونگی اش شدید !
من باب ذبح اسماعیل(ع)!چرایی تشابه را گفته ام در متن وب!نظر شخصی ام بوده و هست ! اگر یک بلاگر متوجه تغییرات (و نه این اتفاقات) در وبلاگش به دست غیر خودش بیفتد گمان نمی کنم به هیچ وجه خوشش بیاید حتی اگر مثلا دوستان خواسته باشند با او شوخی ای بکنند(نصیبمان شده در وبگاه قبلیمان)البته بحث حفظ جان ( : ) ) بحث دیگری است که خدا نصیب شما بفرماید

بمب گوگلی غزه