۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

خیمه سبز


نمی دانم حدیث نامه چون است ؟
همی دانم که عنوانش به خون است

۱۳ نظر:

خانم معلم گفت...

یادمان باشد



اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم



نمازمان قضاست

Samaa گفت...

@ تنها :
سلام
کاش حتی آن موقع فرصت ادای قضا داشته باشیم !

خانم معلم گفت...

نماز ادا کجا و قضا کجا !! .... ولی باز هم ای کاش فرصت قضا باشد !!!

Samaa گفت...

@ تنها :
خفتگان را بیدار کردن آسان است تنها جان!آنانی که خود را به خواب زده اند با طلوع نیز بیدار نمی شوند...
خدا کند اگر از خفتگانیم از دسته نخست باشیم نه ثانی!
واگر بیدار شدیم..فرصت قضایمان بدهند
واگر فرصت قضا دادند سلام آخرمان را نیز بدهیم !
اگرچه کاش همین جا بیدارمان کنند اگر خوابیم!

امیرحسین ایرجی گفت...

می دونی که آهنگهایی که برای وبلاگت انتخاب می کنی معرکه هستند؟!

تنها گفت...

بی شک
فردا درچشم های تو آبی ست
درچشم های تو
که با لهجه ی خون لبخند می زنی
اینک!
افق پیراهن تو
ودریا لحظه ای از دست هایت ...

Samaa گفت...

@ امیر حسین ایرجی :
سلام.قابلی نداشت.لینک دانلود هست!نه خب راست حسینی اش در این حد نمی دونستم!ولی این آهنگ وبلاگ را که قرار دادم دوست دارم ... نوه علامه جعفری خواندند !

Samaa گفت...

@پرنیان :
سلام
شعر برای خودت است ؟
زیباست
با لهجه خون لبخند زدن
تعبیر زیبایی واقعا!ایول
ممنون از شعر

دوست گفت...

سلام
حرف زیاد هست و جواب بسیار!اما وقتی باندازه سلام هم بی جواب باشم چه فرقی دارد!؟
یا حق

ناشناس گفت...

(عمومی)جان جانانم کجایی
عرصه بر ایمان من تنگ آمده ای روح ایمانم کجایی
درهجوم شام باطلهای پنهان ماه تابانم کجایی
جویبار اشک و عمرم سوی دریاهای محنت سرگرفته
در فرو رفتن به بحر غم تمنای دو دستانم کجایی
ابرهای تیره ی دوران نشانی از عزای غیبت تو
شکوه دارم زین مصیبت آفتاب گشته پنهانم کجایی
با خزان هرگنه رفتم به جنگ غنچه ی سبز دعایت
جنگ را من بردم اما هم ز برد و هم نبرد خود پشیمانم کجایی
خار جا کرده به دل پای فرو رفته به گل افتاده بر ره
جذبه ی عشق تو تنها علت تثبیت پیمانم کجایی(ادامه دارد)

ناشناس گفت...

(ادامه)لشگر شیطانیان بسته کمر در این نبرد نابرابر بر شکارم
من ندارم مامنی جز تو زشر بی حیادزدان نگهبانم کجایی
قطره قطره شمع چشمم در فراق روی ماهت آب گشته
خیره در صحرای تاریکم هراسان سوی چشمانم کجایی
زلزله های هوس همچون بلاهای زمانه شهرمان دربرگرفته
چشم برره برفراز تل آوار دیار ملک ویرانم کجایی
نه تو هستی سایه ی سنگین خاک جهل بر مهرت فتاده
کی به پایان میرسد برما کسوف خوبرویان سهم دورانم کجایی
چشمهای هر یتیم و اشکهای مادران نازنین ازدست داده
تیغ عدلت را فراخوانند تنها منتقم بر خون یارانم کجایی(ادامه دارد)

خانم معلم گفت...

سلام
و خدا لبخند زد و دختر را آفرید ...

روزت مبارک عزیزم ....
کجایی ؟ ... امیدوارم درس خوندن مانع سر زدنت شده باشه .... سلامت باشی و در آرامش ...

ناشناس گفت...

(ادامه)کربلایی سامرایی مشهدی یا در منایی من نمیدانم کجایی
لیک دانم هرکجایی یاد سختیهای مایی راحت جانم کجایی
پیش نابینای شهری یا یتیمان را نوازشگر نمی دانم کجایی
لیک تا جان در بدن دارم به لب ذکرم بود ای شاه خوبانم کجایی
ترسم آیی و نباشم کاش من خاک ره کوی تو باشم
کاش وقت جان سپردن من به پایت سر گذارم جان جانانم کجایی
*السلام علیک یا حجه الله و دلیل ارادته
*حیف از تو که گل باشی و من خار تو باشم
بگذار که از دور گرفتار تو باشم
*اًلا عنایت تو رمز استقامت من.......

بمب گوگلی غزه