هر فصلی برای خودش رنگ و بویی دارد
قبلا ها فکر می کردم چه قدر فصل پائیز دلگیر و خسته کننده است !
اما حالا آرامش این فصل را دوست دارم ؛ با اینکه هنوز می گویم زیباترین فصلم "بهار"است!
در این روزهای گرم و داغ خون و وحشت و وقاحت ؛سردی پائیز کمی ملس می کند روحیه ات را ... آرامت می کند.
دوست داری دستانت را در جیبهایت بگذاری و فرو ببری و لبه ژاکتت را بالا بیاری... و قدم بزنی ... بگذار هوایی بخوری ...سرمایی پائیز صورتت را زیباتر از آنچه که فکرش را بکنی نوازش می دهد.
هرسال موقع پائیز ... یک شعر را با زمزمه پدر در پائیز دوست دارم !وقتی در میان کوه ها می خواند ... آهنگ خالی اش هم زیباست!
شعری با مضمون انقلابی که آن زمان پدر و یاران پدر که خود را برای مبارزه با حکومتی وحشی و ظالم آماده می کردند و تمرین های جسمانی در کوه و یا ورزش های رزمی برای مبارزه و دوام آوردن داشتند؛می خواندند...خیلی دنبال آهنگ خالی شعر گشتم!ظاهرا اصالتا آهنگ زمینه این شعر برای یک شعر ترکی با اسم "ساری گلیر"است!(اصلا نمی دونم چی شعر می خونه...گفته باشم...کلهم فامیل ما یک عدد ترک یافت می نشود)آهنگ زمینه این شعر را برایتان اینجا گذاشتم(+)
پائیز آمد در میان درختان
لانه کرده کبوتر
از تراوش باران می گریزد
خورشید با غم
با تمام غرورش
پشت ابر سیاهی
عاشقانه به گریه می نشیند
من با قلبی
به سپیدی روز
به امید بهاران
می روم به گلستان
همچو عطر اقاقی
لابه لای درختان می نشینم
باشد روزی
به ندای بهاران
روی دامن صحرا لاله روید
شعر هستی
بر زبانم... جاری
پرتوانم... آری
می روم در کوه و دشت و صحرا
مردی گمنام
در دل کوهستان
ره به سوی قله می سپارد
بر پشت او
کوله ای از لاله
لاله های رنگین می درخشد
ره پیمای قله ها هستم من
در کنار یاران
راه خود در طوفان
می نوردم
در کوهستان
یا کویر تشنه
یا که در جنگلها
رهنوردی شاهد و پر امیدم
دارم امید که دهد
سختی کوهستان
بر روان و جانم
پاکی این کوه و دشت و صحرا
سحرگاهان لاله ها می روید
دشمن خلق ما
از نوای لاله ها
می هراسد
بدان دژخیم
تا توان دارم
با تو در پیکارم
تا برآید عمرم در ره حق
باشد روزی برسد
شعر هستی بر لب
جان نهاده بر کف
راه انسانها را درنوردم
شعر هستی
بودن و کوشیدن
رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن
جان فداکردن در راه حق است
...
----
پ. ن :
*)متولدین ماه مهر؛مهرتان افروز و روحتان پایدار و دلتان شاد باد ...
تولد جنابان موسوی عزیز (هفتم مهر) ؛ کروبی(چهاردهم مهر)و خاتمی(بیست و یکم مهر) مبارک ! توالی زیبایی است و تکرار "هقت"قشنگی است! انشاءلله به یمن قدم این عزیزان در این روزها کشور نیز از "هفت خان" این آزمون و بلاء به سلامت بگذرد !
**) ایشون (+)که مرخصی استعلاجی تشریف بردن....سماء موند و وبلاگش ! :( ....برای ایشون که...دارم براتون...ی مرخصی استعلاجی نشونتون بدم ...ماهواره های عالم ثانیه به ثانیه مخابره اش کنند(ورژن مدرنیته شده مرغهای عالم است :دی ) دور از شوخی ... هرجا هستی و به هر کاری که مشغولی جز بهترین برایت نمی خواهم!
***)این روزها !به دلیل شروع دانشگاه و تلمبار شدن یک سری کارها و رو دست موندن یک سری کارهای فرهنگی که بر گرده حقیر است ظاهرا و لا غیر...شاید باعث شود!تنها سرکی به نت بزنم ... بنابراین اگر جواب کامنتها را دیر دادم؛یا دیرتر از معمول به وبلاگتان سر زدم یا...دلخور نشوید بی زحمت...عذر تقصیر!
****)اولین روز دانشگاه از ساعت هفت صبح رفتیم تا ساعت هفت شب کلاس بود....ساعت 10 با این ترافیک مزخرف تهران رسیدیم منزل...تا ی دوش بگیرم و نماز بخونم و شامی بخورم شد ساعت 12... صد رحمت و ماشاءلله به جنازه...نیم نگاهکی با یک چشم بسته و یک چشم نیمه باز به وبلاگ و کامنتها انداختیم تا جایی که این چشم نیمه بسته توان داشت جواب دادم!نرسیدم اخبار بخوانم و به وبلاگها سر بزنم!...این اولیشه...خدا روزهای بعدی رو ختم به خیر کند(بگو بلند آمین)
*****)شنیدم فاطمه ستوده(+)آزاد شد..خدارو شکر...تا آزادی همه اسیران در بند ظلم دعاء می کنیم!
******)ساعت 11 جلسه دارم!الان ساعت نه است و هنوز منی که ساعت بیست دقیقه به هفت بلند شدم که دیگه پاشم که برم ... هنوز صبحانه نخوردم چون یک راست نشستم پای نت و به روز رسانی وبلاگ و.....برم جلسه!
یا حق
قبلا ها فکر می کردم چه قدر فصل پائیز دلگیر و خسته کننده است !
اما حالا آرامش این فصل را دوست دارم ؛ با اینکه هنوز می گویم زیباترین فصلم "بهار"است!
در این روزهای گرم و داغ خون و وحشت و وقاحت ؛سردی پائیز کمی ملس می کند روحیه ات را ... آرامت می کند.
دوست داری دستانت را در جیبهایت بگذاری و فرو ببری و لبه ژاکتت را بالا بیاری... و قدم بزنی ... بگذار هوایی بخوری ...سرمایی پائیز صورتت را زیباتر از آنچه که فکرش را بکنی نوازش می دهد.
هرسال موقع پائیز ... یک شعر را با زمزمه پدر در پائیز دوست دارم !وقتی در میان کوه ها می خواند ... آهنگ خالی اش هم زیباست!
شعری با مضمون انقلابی که آن زمان پدر و یاران پدر که خود را برای مبارزه با حکومتی وحشی و ظالم آماده می کردند و تمرین های جسمانی در کوه و یا ورزش های رزمی برای مبارزه و دوام آوردن داشتند؛می خواندند...خیلی دنبال آهنگ خالی شعر گشتم!ظاهرا اصالتا آهنگ زمینه این شعر برای یک شعر ترکی با اسم "ساری گلیر"است!(اصلا نمی دونم چی شعر می خونه...گفته باشم...کلهم فامیل ما یک عدد ترک یافت می نشود)آهنگ زمینه این شعر را برایتان اینجا گذاشتم(+)
پائیز آمد در میان درختان
لانه کرده کبوتر
از تراوش باران می گریزد
خورشید با غم
با تمام غرورش
پشت ابر سیاهی
عاشقانه به گریه می نشیند
من با قلبی
به سپیدی روز
به امید بهاران
می روم به گلستان
همچو عطر اقاقی
لابه لای درختان می نشینم
باشد روزی
به ندای بهاران
روی دامن صحرا لاله روید
شعر هستی
بر زبانم... جاری
پرتوانم... آری
می روم در کوه و دشت و صحرا
مردی گمنام
در دل کوهستان
ره به سوی قله می سپارد
بر پشت او
کوله ای از لاله
لاله های رنگین می درخشد
ره پیمای قله ها هستم من
در کنار یاران
راه خود در طوفان
می نوردم
در کوهستان
یا کویر تشنه
یا که در جنگلها
رهنوردی شاهد و پر امیدم
دارم امید که دهد
سختی کوهستان
بر روان و جانم
پاکی این کوه و دشت و صحرا
سحرگاهان لاله ها می روید
دشمن خلق ما
از نوای لاله ها
می هراسد
بدان دژخیم
تا توان دارم
با تو در پیکارم
تا برآید عمرم در ره حق
باشد روزی برسد
شعر هستی بر لب
جان نهاده بر کف
راه انسانها را درنوردم
شعر هستی
بودن و کوشیدن
رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن
جان فداکردن در راه حق است
...
----
پ. ن :
*)متولدین ماه مهر؛مهرتان افروز و روحتان پایدار و دلتان شاد باد ...
تولد جنابان موسوی عزیز (هفتم مهر) ؛ کروبی(چهاردهم مهر)و خاتمی(بیست و یکم مهر) مبارک ! توالی زیبایی است و تکرار "هقت"قشنگی است! انشاءلله به یمن قدم این عزیزان در این روزها کشور نیز از "هفت خان" این آزمون و بلاء به سلامت بگذرد !
**) ایشون (+)که مرخصی استعلاجی تشریف بردن....سماء موند و وبلاگش ! :( ....برای ایشون که...دارم براتون...ی مرخصی استعلاجی نشونتون بدم ...ماهواره های عالم ثانیه به ثانیه مخابره اش کنند(ورژن مدرنیته شده مرغهای عالم است :دی ) دور از شوخی ... هرجا هستی و به هر کاری که مشغولی جز بهترین برایت نمی خواهم!
***)این روزها !به دلیل شروع دانشگاه و تلمبار شدن یک سری کارها و رو دست موندن یک سری کارهای فرهنگی که بر گرده حقیر است ظاهرا و لا غیر...شاید باعث شود!تنها سرکی به نت بزنم ... بنابراین اگر جواب کامنتها را دیر دادم؛یا دیرتر از معمول به وبلاگتان سر زدم یا...دلخور نشوید بی زحمت...عذر تقصیر!
****)اولین روز دانشگاه از ساعت هفت صبح رفتیم تا ساعت هفت شب کلاس بود....ساعت 10 با این ترافیک مزخرف تهران رسیدیم منزل...تا ی دوش بگیرم و نماز بخونم و شامی بخورم شد ساعت 12... صد رحمت و ماشاءلله به جنازه...نیم نگاهکی با یک چشم بسته و یک چشم نیمه باز به وبلاگ و کامنتها انداختیم تا جایی که این چشم نیمه بسته توان داشت جواب دادم!نرسیدم اخبار بخوانم و به وبلاگها سر بزنم!...این اولیشه...خدا روزهای بعدی رو ختم به خیر کند(بگو بلند آمین)
*****)شنیدم فاطمه ستوده(+)آزاد شد..خدارو شکر...تا آزادی همه اسیران در بند ظلم دعاء می کنیم!
******)ساعت 11 جلسه دارم!الان ساعت نه است و هنوز منی که ساعت بیست دقیقه به هفت بلند شدم که دیگه پاشم که برم ... هنوز صبحانه نخوردم چون یک راست نشستم پای نت و به روز رسانی وبلاگ و.....برم جلسه!
یا حق