امروز خیلی ها ؛خیلی چیز ها گفتند و تعریف کردند.
امروز...
امروز عصر, مادر با یک قاب جدید آمد خانه؛ بهم داد و گفت:" عکس سید رو بذار تو این قاب..اون قاب قشنگ نیست."..ی قاب خاتم قشنگ و ناز ؛ امر اطاعت می شد که... گفت : برای قاب جدید عکس جدید بذار!... کامپیوتر رو روشن کردم و فایل عکس های حزب الله و سید روآوردم و مادر را خواستم تا انتخاب کند؛ شخص خودم هر عکسی از سید را قشنگ می دانم ؛ خیلی سخت مورد پسند واقع شد . گاها یه گونه ای که از روی اجبار است و چون هیچ مورد خوبی نداری چرا ؟ بعضی ها هم به خاطر رزلوشین پائین برای پرینت و...بالاخره ی عکس پیدا شد که مورد قبول واقع شد برای قاب روی دیوار.. پرینتر را روشن کردم و کاغذ گلاسه آوردم برای عکس...که گفت : "اون عکس روی دیوار سید رو هم بردار...بدون قاب بوده ؛ کم رنگ شده" ... و یک عکس دیگر برای روی دیوار انتخاب شد . بعد از خشک شدن رنگ ها ؛ عکس را گذاشتم در قاب... رفتم ی صندلی ای ؛ چیزی بیارم برای نصب که گفتند : اینو بذار روی میز جلوی آینه... پیشنهاد قشنگی بود...میز را خلوت کردم..وسایلش را جا به جا کردم.جا جواهری رو بردم روی میز کنار کتابخانه ؛ عطرها و اسپری دم دست را گذاشتم در جعبه اش ؛ رو میزی را مرتب کردم و قاب را گذاشتم.دیگر منتظر بودم که به عکس زیر شیشه میز تحریرم هم ایراد بگیرند و بگویند که عوض کن یا...
امروز...
نمی دانم چرا؟ حتی نمی دانم دقیقا چیست؟
همین حس جدید را می گویم.
****
عکس ها به دلخواه خودم با جملاتی تزئین شده اند.این ها عکس خامند
۲ نظر:
سلام و رحمت الله
عرض شود که این عکسها به خاطر کم کاریه پرشین گیگ باز نشد.ضمنا از بالا رفتن شماره عینک برداشتم چیزه دیگری بود که مفصل صجبت شده.اسلام دستمون رو بسته و ..
جالبه ه..عکسا درست شد.
اون حس جدید هم ...خیلی ها مبتلا به هستند.چه میشه کرد؟!شاید راهیان نور ..
نمیدونم
یاحق
@دوست :
سلام
مشکل پرشین گیگ چی بوده؟ برای حقیر که باز میشه. انشاءلله حل بشه زود تر تا شرمنده عزیزان نشم
برای شماره عینک هم..من نه هـــــــــــــا ! ی بنده خدای دیگه که از بزرگواران است ! رداشتتان چه بوده اون وخ ؟
راهیان نور!؟!؟ امسال به دلیل وجود مسائلی امکان حضور ندارم. شاید سعادت نبود..شاید....
دعایم کنید
حق نگهدارتان
ارسال یک نظر