۱۳۸۷ اسفند ۲۲, پنجشنبه

داغی که شانه صبر را شکست!

قبل از نوشتار :
14سال از پر کشیدن یادگار امام "حاج سید احمد خمینی" می گذرد.در تمامی این چهارده سال به یاد ندارم که جز امسال سر و صدایی از تریبون های رسمی کشور مبنی بر برپایی عزا و مراسم سوگواری بوده باشد. اگر هم بود مراسمی گمنام و مختصر در بیت آن عزیز یا حسینیه جماران یا مرقد شریف امام راحل(سلام الله علیه) بود.
اما امسال چه خبر است ؟!!!! الله اعلم !

نوشتار :

نمی خواهم مثل خیلی های دیگر بگویم : بله!ایشان 24 اسفند 1324 چشم به جهان گشود و 25 اسفند 1373 چشم از جهان فرو بست و خیلی آقا بودند آقا ! و...
برای این عزیز همین بس شاید که ؛ امام راحل (سلام الله علیه) در وصف ایشان چنین خدای را به شهادت می گیرند :

اینجانب در پیشگاه مقدس حق، شهادت می‌دهم که احمد از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب، در زمانی که وارد این نحو مسائل سیاسی شده است، از او رفتار یا گفتاری که برخلاف ایده انقلاب اسلامی ایران باشد، ندیدم و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی کرده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب، معین و کمک‌‌کار من بوده است و خود نیز می‌گفت، از زمانی که خود را شناخته، لحظه‌ای از خدمت به آرمان‌های امام سر باز نزده است.


اما باز به نظرم چیزی کم است ؛شاید باید گفت : طلبه ای از تبار خمینی ها که حتی درس خواندنش هم به قول خودش :

به جای این‌که به درس و مباحث علمی‌ برسم، ترجیح می‌دهم خود را قربانی انقلاب، امام و مردم کنم و سپر دردها و رنج‌های امام باشم.

والحق همو بود که در تمامی دوران تبعید ؛ غربت و سختی های زندگی امام راحل (سلام الله علیه) هم پای او و بلکه سپر بلای او بود؛ شاید تعبیر همسر ایشان که گفتند : "چون ماه در طواف خورشید بود" حکایتی صادقانه باشد.
باز چیزی کم است! شاید باید گفت : احمد بعد از رحلت آن یار(سلام الله علیه) چگونه بود؟
بنا بر میل خود و البته سفارش امام راحل (سلام الله علیه) از همه سمت ها کناره گیری کرد ؛ ساده تر و بی آلایش تر به زندگی پرداخت ؛ گویی بار سفر می بست و شگفتا که به خانواده خود گفت : من سه ماه بیشتر میهمان دنیای شما نیستم ! اگر چه آن سه ماه آخر عمر را نیز به روستایی در حواشی قم رفت؛ در خانه کاهگلی به زندگی و عبادت پرداخت و همین سه ماه را با امام (سلام الله علیه) میهمان کتاب "اربعین" اش شد . زندگی سراسر پر فراز و نشیب اش ؛ آرام در میان کودکانی که داور بازی فوتبال آن ها شده بود می گذشت و همه اطرافیان می دانستند که "احمد دیری نیست که به دیدار پدر می رود".
شاید چیزی کم باشد باز.
شاید تکیمل کند همه این ها را که :
مرگ شهادت گونه احمد ؛ مظلومیت دیروز و امروز در بین ذهن تاریخی دولتمردان امت احمد ؛ همه و همه بر آنکه بعد ها تاریخ به فرزندان من گواه دهد : "او که بود ؟" بس باشد.

بعد از نوشتار :
زندگی نامه حاج سید احمد خمینی"می خواهم خود را قربانی انقلاب کنم"
سوالاتی تفکر بر انگیز که احمد آقا از امام(سلام الله علیه) پرسیدند.
دفاع قاطع حضرت امام(سلام الله علیه)از فرزند خویش در مقابل یاوه گویی های بعضی افراد.گواه مظلومیت خانواده ان عزیز



بمب گوگلی غزه