۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

خداوندا تو شاهد باش ...

"لعلک باخعٌ نفسک اَلّا یکونوا  مومنین 
ای رسول ما ! تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمی آورند  هلاک سازی!
ان نشا ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین
ما اگر بخواهیم از آسمان آیت قهری نازل گردانیم که همه بجبر گردن زیر بار ایمان فرود آرند!
قوم فرعون الا یتقون ؟ 
بر قوم فرعون بگو : آیا خدا ترس نمی شوید ؟(شعرا)"

هنگامه ای است که حسینیان ِ عاشورا مدار ِ آخر الزمان ما رکاب به راه مولایشان می زنند و با دست خالی ، تنها جانشان را- که هدیه و امانتی است از جانب حق- بر کف دست گرفته و با همان به میدان حق و شهادت شتافتند تا شاید بر گوش کر یزید و یزیدیان زمانشان برسد ندای مظلومانه شان و پایداری اهدافشان که :
"اگر دین محمد جز به کشته شدن من پایدار نمی ماند پس ای شمشیر ها مرا در بر بگیرید "
که اگر آمدن یک کاروان با 72 مرد کارزاری و اهل بیت به میدان 3500 نفری کربلا خود کشی است !!!!! این نیز همان است !
کاری جز بدرقه  با دعا به جان و دلشان ندارم  
و اینکه هم صدا با صدای مظلومانه شان به سمت آسمان خدا ، من نیز این چند روز زندگانی را پا به پایشان روزه بگیرم! روزه کجا و اعتصاب 
و یدالله مع الجماعة
یا حق
-----------------------------------------------------
پ.ن: 
ویدئو کلیپ اول پست هدیه است برای همه آنانی که ظلم را در هر کجا و هر زمان بر هیچ کس نمی پسندند.پیشنهاد دیدنش را به دوستان می کنم.
شاعر شعر  ویدئو کلیپ (ص.ح ) :

"های صیادان صحراگرد
شرطه های وحشی بی شرم و بی آزرم
های نقاشان شام شوم و شهرآشوب
صیدتان کردید؟
حضّ تان بردید؟
.سعی تان مشکور؛ حج تان مقبول
...
نقشِ اول های ننگینِ نمایشنامه ی ارعاب
صحنه گردانان رزم سنگ و آیینه
باغبانان کویر شادی و لبخند
دس مریزاد از نثار اینهمه مردی؛ خدا قوت
خاطرات سینه چاکی های غیرت بارتان پربار
خال و بازوبند و حرز پهلوانی هایتان باقی
چشم اربابانتان روشن
حیف ... حیف در قاموس ما جایی ندارد انتقام و خون به خون شستن
...
تازگی ها شاهکار و دست گل هاتان چه عطرآگین و خوش رنگ اند
یکی از دیگری پر آب و رو تر، خوش نما تر
شنیدستم چه زیبا
 های های دختری دلتنگ و بی تاب فراق تلخ بابا را
به زیر مشت می گیرید و
چون نقش زمینش می کنید
 از وحشت تاوان فرداهایتان شاید
. چنین بی باک و پی در پی دروغ و قصه می بافید
چه آسان آن یکی را پیش چشم مادرش
.سر بر دل دیوار می کوبید
و حتی دیگری را هم شنیدستم
حجاب و چادر از سر می کشید وحرمتش را هتک می دارید
آری ... !؟ همینگونست؟
این خط خطی های مُهوّع
کاردستی های رنگین شما بودست؟
...
های سرمستان باد و باده و کباده و فریاد
بشنوید این داد ... این بیداد
اگر جام پر از زنگارتان، سرریز معجون بصیرت می شود گاهی
اگر اهریمن چشمانتان گاهی سراغ پرده ای از جنس خون و خشم می گیرد
اگر قداره های اقتدار قصرتان، دلتنگ رقص و سور میگردد
اگر پهنای خشم و هیبت دستانتان گاهی
 بیاد لمس زخم سینه های چاک چاک و خسته می افتد
دل غمدیده و پرهای زار و زخمی و پر درد و آه ما گناهش چیست؟
جرم و اتهامش چیست؟
لگد بر سینه ما
 اعتقاد کیست؟ انتقام از چیست؟
...
خداوندا تو شاهد باش
-که این مردان خوب و مخلص و مومن – به تعبیر مقام شامخ عظما
چگونه پای بر ریحانه ی احساس می کوبند؛
خداوندا تو ناظر باش
که رویش های ناز و نورچشمی ها
چگونه چشم بر گلبرگهای مهر می دوزند؛
چگونه برگهای سبز شرم و معرفت را
 در خزان فهم می ریزند؛
خداوندا تو می دانی که ما بدخواه و خصم و دشمن آنان نبودیم و نخواهیم بود
پس اینک بارالها ای مُقلّب
قلب هاشان را کمی نرم و ملایم کن
و قدری جوی مهر و مهربانی را
به چشمان غضبناک و پر از غوغایشان جاری و ساری کن
و باری ای مُحوّل
حالشان را غرق در صلح و صفا و سلم
با ماء طهور عشق، طاهر کن
و دلهاشان، خداوندا
تو با آئینه مَحرَم کن؛ مُحرِم کن"



بمب گوگلی غزه